تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی و بیکلام همین تصنیف
شبم از ستاره ها سرشار است
دل و جان عاشقان بیدار است
به بوی تو شب از سحر خبر بگیرم
از این قفس چگونه بال و پر بگیرم
همه قصه ام ز تو شیرین شد
شب عاشقان پر از پروین شد
طلوع صبح دیگری بر این کرانه
که روشن از تو میشود چراغ خانه
به کجا ره بسپارم که همه داغ تو دارم
نغمه تویی منم طنینت
آهو شدی من به کمینت
مرا همیشه برترینی
تو آسمان و من زمینت
مرا صدا کن به مهربانی
که با تو گویم غم نهانی
ز چشم تو سپیده سر زد
ز باغ جان شکوفه بر زد
کنون دگر جوانه ها به یاد تو بی تابند
بیا ، بیا که تشنه ترانه آفتابند
تو با همه زیبایی ز دیده نا پیدایی
دو چشم من چراغ راهت به هر کجا خدا پناهت
شبم از ستاره ها سرشار است
دل و جان عاشقان بیدار است
به بوی تو شب از سحر خبر بگیرم
از این قفس چگونه بال و پر بگیرم
همه قصه ام ز تو شیرین شد
شب عاشقان پر از پروین شد
طلوع صبح دیگری بر این کرانه
که روشن از تو میشود چراغ خانه
به کجا ره بسپارم که همه داغ تو دارم
نغمه تویی منم طنینت
آهو شدی من به کمینت
مرا همیشه برترینی
تو آسمان و من زمینت
مرا صدا کن به مهربانی
که با تو گویم غم نهانی
ز چشم تو سپیده سر زد
ز باغ جان شکوفه بر زد
کنون دگر جوانه ها به یاد تو بی تابند
بیا ، بیا که تشنه ترانه آفتابند
تو با همه زیبایی ز دیده نا پیدایی
دو چشم من چراغ راهت به هر کجا خدا پناهت
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه