تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
دلبر جانانه بنازم به مه و روی تو
ای همه آشوب جهان ریخته در موی تو
عقل مرا برده ز سر پیچش گیسوی تو
سینه ی من غرق در اذر شده ای وای من
شعله به جانم زده افسوس تو را داشتن
تا به کی از دوری تو سوختن و ساختن
در پی انم که شود قلب تو خواهان من
در برت ارام شود قلب پریشان من
روشنی چشم من ای ماه گریزان من
جان و دلم سوخته و می خواهمت از عمق جان
ای که سری در نظرم از همه زیبا رخان
ای تو مرا همچو نفس ای تو مرا جان جان
دلبر جانانه بنازم به مه و روی تو
ای همه آشوب جهان ریخته در موی تو
عقل مرا برده ز سر پیچش گیسوی تو
سینه ی من غرق در اذر شده ای وای من
شعله به جانم زده افسوس تو را داشتن
تا به کی از دوری تو سوختن و ساختن
در پی انم که شود قلب تو خواهان من
در برت ارام شود قلب پریشان من
روشنی چشم من ای ماه گریزان من
جان و دلم سوخته و می خواهمت از عمق جان
ای که سری در نظرم از همه زیبا رخان
ای تو مرا همچو نفس ای تو مرا جان جان
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:19
کاربر مهمان