تصنیف سه گاه اثر مرتضی محجوبی
من از روز ازل دیوانه بودم
دیوانه روی تو سرگشته کوی تو
سرخوش از باده ی مستانه بودم
در عشق و مستی افسانه بودم
نالان از تو شد چنگ و عود من
تار موی تو تار و پود من
بی باده مدهوشم ساغر نوشم ز چشمه نوش تو
مستی دهد ما را گل رخسارا بهار آغوش تو
چو به ما نگری غم دل ببری کز باده نوشین تری
سوزم همچون گل از سودای دل
دل، رسوای تو من رسوای دل
گرچه به خاک و خون کشیدی مرا روزی که دیدی مرا
باز آ که در شام غمم صبح امیدی مرا صبح امیدی مرا
من از روز ازل دیوانه بودم
دیوانه روی تو سرگشته کوی تو
سرخوش از باده ی مستانه بودم
در عشق و مستی افسانه بودم
نالان از تو شد چنگ و عود من
تار موی تو تار و پود من
بی باده مدهوشم ساغر نوشم ز چشمه نوش تو
مستی دهد ما را گل رخسارا بهار آغوش تو
چو به ما نگری غم دل ببری کز باده نوشین تری
سوزم همچون گل از سودای دل
دل، رسوای تو من رسوای دل
گرچه به خاک و خون کشیدی مرا روزی که دیدی مرا
باز آ که در شام غمم صبح امیدی مرا صبح امیدی مرا
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
6:37
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان