آوازی با صدای حمید هادی در آواز شوشتری
خواهم دلی که محو بود در لقای تو
خواهم سری که مست بود در هوای تو
از عمر رفته در ره غفلت مرا چه کرد
عمری بده که صرف شود در رضای تو
ای نام تو شب های دلم در بند است
بیمار گشتم به امید شفای تو
بگذار تا گدای تو باشم کز افتخار
بر کائنات فخر فروشد گدای تو
چشمی به من بده که نبیند به کائنات
جز جلوه و جلال رخ دلربای تو
درد غمت مگیر ز من ای قرار درد
درمان نخواهد آنکه بود مبتلای تو
خواهم دلی که محو بود در لقای تو
خواهم سری که مست بود در هوای تو
از عمر رفته در ره غفلت مرا چه کرد
عمری بده که صرف شود در رضای تو
ای نام تو شب های دلم در بند است
بیمار گشتم به امید شفای تو
بگذار تا گدای تو باشم کز افتخار
بر کائنات فخر فروشد گدای تو
چشمی به من بده که نبیند به کائنات
جز جلوه و جلال رخ دلربای تو
درد غمت مگیر ز من ای قرار درد
درمان نخواهد آنکه بود مبتلای تو
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه