تصنیف ارکسترال ماهور ساخته هوشنگ کامکار، 1391
مسلمانان مسلمانان مرا ترکی است یغمایی
که او صفهای شیران را بدراند به تنهایی
کمان را چون بجنباند بلرزد آسمان را دل
فروافتد ز بیم او مه و زهره ز بالایی
به پیش خلق نامش عشق و پیش من بلای جان
بلا و محنتی شیرین که جز با وی نیاسایی
بگو اسرار ای مجنون ز هشیاران چه میترسی
قبا بشکاف ای گردون قیامت را چه میپایی
مسلمانان مسلمانان مرا ترکی است یغمایی
که او صفهای شیران را بدراند به تنهایی
وگر پرواز عشق تو در این عالم نمیگنجد
به سوی قاف قربت پر که سیمرغی و عنقایی
در آتش بایدت بودن همه تن همچو خورشیدی
اگر خواهی که عالم را ضیا و نور افزایی
گر دلگیر شد خانه نه پاگیر است برجه رو
وگر نازک دلی منشین بر گیجان سودایی
چه نالد نای بیچاره جز آنک دردمد نایی
ببین نیهای اشکسته به گورستان چو میآیی
مسلمانان مسلمانان مرا ترکی است یغمایی
که او صفهای شیران را بدراند به تنهایی
کمان را چون بجنباند بلرزد آسمان را دل
فروافتد ز بیم او مه و زهره ز بالایی
به پیش خلق نامش عشق و پیش من بلای جان
بلا و محنتی شیرین که جز با وی نیاسایی
بگو اسرار ای مجنون ز هشیاران چه میترسی
قبا بشکاف ای گردون قیامت را چه میپایی
مسلمانان مسلمانان مرا ترکی است یغمایی
که او صفهای شیران را بدراند به تنهایی
وگر پرواز عشق تو در این عالم نمیگنجد
به سوی قاف قربت پر که سیمرغی و عنقایی
در آتش بایدت بودن همه تن همچو خورشیدی
اگر خواهی که عالم را ضیا و نور افزایی
گر دلگیر شد خانه نه پاگیر است برجه رو
وگر نازک دلی منشین بر گیجان سودایی
چه نالد نای بیچاره جز آنک دردمد نایی
ببین نیهای اشکسته به گورستان چو میآیی
کاربر مهمان
کاربر مهمان