آلبومی از تصنیفهای ارکسترال
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
6:19اي آشنا پيشم بمانآواي هَمرنگي بخواناز چند و چون خاكيانيكباره خود را وارهاندر رَهگُذارِ عمرماندشواري اين چيستانآسان چه واگو ميشوددر برگ ريزان خزانهر برگ را بنگر چه سانگويد به ما رازِ نهاناز جبر بي رحم زماناين كنده كار بي نشانهرلحظه اي در هر شُدنتوفَنده بر رُخسارمانمي كاود و رَج ميزندچين و چروكي بي امانيعني كه درياب عمر رااي خيره سرمستِ جوانآگه شدي پس شاد زيبا جوهر هستي روانهمراه با گيتي بخواناز مهر انسان شادمانبرگو كه در اين كهكشاناز هركران تا بيكرانجز عشق اين جانِ جهانچيزي نماند جاودان
-
7:26آمد بهاران شاد وخندان جلوه گر بر كوه و دشتپاشيد از هميان خود باران و از صحرا گذشتچون نوعروسي تازه شد رخسار پرچين زمينهستي به رقص آمد كه ديگر سلطة سرما گذشتبا نرمي زَرسانِ صبح و ناز آن سوزنده دستيَخريزه هاي ظلمت و تاريكي و سرما شكستاز شعله هاي پر فروغ ارغوان و نسترنشبنم خرامان باز هم بر دامن گلها نشستبا بهت و حيرت پلكهايم را گشودم صبحدمدرياي رنگ و نور ديدم هر زمان در هر قدمآري زمستان مُرد و آمد عطر و بوي نوبهارآهنگ رَستاخيز ديگر بار جوشيد از عَدَم
-
7:14سردي بي فروغ دستانتبغض و غم گريه هاي پنهانتبي قرارم زِ من چه ميخواهدپشت هم ديدگان پرسانتكَندوكاوي پياپي از ذهنمكه چه شد آن نگاه خندانتيا چه ميخواهد و چه ميگويدنگه سرد و بس گريزانتبا شهودي عميق و زجرآورخواندم اين را ز چشمِ گريانتسُستيِ آسمانِ سينه منخالي از حجمِ بارِ ايمانترنگي از سرب سرد مي كارددر كبود قشنگ چشمانت
-
7:33خنده كنان گذر كنم گر فكني به آتشمهلهله سر دهم نگر جان به كفم سياوشمتُندر پرخُروشم و اَخگر پُرشَراره امراه سُكون نمي روم لحظه اي اَر كه خاموشمره نبوُد به تيرگي در سَيَلانِ روح منچشمه پاكم و روان آب زلال بي غَشممستي عشق دارم و رمز اَنا الحقم به لبشعله زنم به پيكرت آتش تُند و سركشممن همه نبض هستي ام واهِمه از فنا كجا؟!در ره خيل عاشقان بادة مرگ مي چشمقامتم ار شكسته شد بيم نگير در دلتبار دِگر شوم رسا سنگ زمانه مي كشملحظة اِحتضار بر چهرة زرد خويشتنخون شكفته مي زنم خَصم نبين مُشوشم
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه