تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی و بی کلام همین قطعه
جدا ز تو سحر ندارد ز روشنی خبر ندارد
شب من کشد مرا غم جدایی
چرا شبی ز در نیایی
جهان به دیده ام سیه شد
که رفته ای چو روشنایی
ز سر پرید بی تو خوابم
ز دوری تو در عذابم
چه کنم عنان گریه گر زدستم برود
کند ز بیخ و بن خرابم چه کنم
چنین که از تو بی نصیبم
مده به وصل خود فریبم
ز بس که رفته ام ز یادت دگر به چشم تو غریبم
اگر باشم از تو جدا چو نی افتادم از نوا
دمت جان می بخشد مرا بیا بیا بیا
جدا ز تو سحر ندارد ز روشنی خبر ندارد
شب من کشد مرا غم جدایی
چرا شبی ز در نیایی
جهان به دیده ام سیه شد
که رفته ای چو روشنایی
ز سر پرید بی تو خوابم
ز دوری تو در عذابم
چه کنم عنان گریه گر زدستم برود
کند ز بیخ و بن خرابم چه کنم
چنین که از تو بی نصیبم
مده به وصل خود فریبم
ز بس که رفته ام ز یادت دگر به چشم تو غریبم
اگر باشم از تو جدا چو نی افتادم از نوا
دمت جان می بخشد مرا بیا بیا بیا
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه