تصنیف دشتی از کیوان ساکت، 1389
رفتی ز برم تنها چه کنم
با این دل بی پروا چه کنم
روزم که ز غم مانند شب است
بی تو مه من شبها چه کنم
فغان از این جدایی
امید من کجایی
خزان شده دوباره بهار آشنایی
رفتی و کردی فراموشم دگر
غیر جام غم نمی نوشم دگر
رفتی ز برم تنها چه کنم
با این دل بی پروا چه کنم
روزم که ز غم مانند شب است
بی تو مه من شبها چه کنم
فغان از این جدایی
امید من کجایی
خزان شده دوباره بهار آشنایی
رفتی و کردی فراموشم دگر
غیر جام غم نمی نوشم دگر
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه