تصنیف با صدای علیرضا قربانی، 1391
چه غم دارد ز خاموشی درون شعله پروردم
که صد خورشید آتش برده از خاکستر سردم
به بادم دادی و شادی ، بیا ای شب تماشا کن
که دشت آسمان دریای آتش گشته از گردم
شرار انگیز و طوفانی ، هوایی در من افتاده است
که هم چون حلقه ی آتش در این گرداب می گردم
به شوق لعل جانبخشی که درمان جهان با اوست
چه طوفان می کند این موج خون در جان پردردم
وفاداری طریق عشق مردان است و جانبازان
چه نامردم اگر زین راه خونالود برگردم
در آن شب های طوفانی که عالم زیر و رو می شد
نهانی شب چراغ عشق را در سینه پروردم
ز خوبی آب پاکی ریختم بر دست بدخواهان
دلی در آتش افکندم سیاووشی بر آوردم
چه غم دارد ز خاموشی درون شعله پروردم
که صد خورشید آتش برده از خاکستر سردم
به بادم دادی و شادی ، بیا ای شب تماشا کن
که دشت آسمان دریای آتش گشته از گردم
شرار انگیز و طوفانی ، هوایی در من افتاده است
که هم چون حلقه ی آتش در این گرداب می گردم
به شوق لعل جانبخشی که درمان جهان با اوست
چه طوفان می کند این موج خون در جان پردردم
وفاداری طریق عشق مردان است و جانبازان
چه نامردم اگر زین راه خونالود برگردم
در آن شب های طوفانی که عالم زیر و رو می شد
نهانی شب چراغ عشق را در سینه پروردم
ز خوبی آب پاکی ریختم بر دست بدخواهان
دلی در آتش افکندم سیاووشی بر آوردم
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
2:25
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه