تصنیف همایون ساخته جواد لشگری، 1389
به شب شیدایی ما را
ز غم تنهایی ما را
عنایتی به حال ما
تو ای خدای پاک بی همتا
چه کنم با سوز پنهان
ز فراق روی جانان
به جان و دل که شد فدا
ترحمی ای دادار یکتا
این رسوایی با تنهایی
می ریزد سرشک خونینم بر دامان
زار و نالان مات و حیران
می سوزم در آتش سودای هجران
با این سوز پنهان می سازم سرگردان
به امید تو ای همه مستی هستی
ای جان و دل من به فدای تو
چه کنم دور از رخت در شام تنهایی
ای زیبا گل من ز جفای تو
نتوانم بی تو در صبر و شکیبایی
ای نور امید من
ای روی تو عید من
دوری دیگر ز تو نتوانم
باز آ باز آ که پریشانم
به شب شیدایی ما را
ز غم تنهایی ما را
عنایتی به حال ما
تو ای خدای پاک بی همتا
چه کنم با سوز پنهان
ز فراق روی جانان
به جان و دل که شد فدا
ترحمی ای دادار یکتا
این رسوایی با تنهایی
می ریزد سرشک خونینم بر دامان
زار و نالان مات و حیران
می سوزم در آتش سودای هجران
با این سوز پنهان می سازم سرگردان
به امید تو ای همه مستی هستی
ای جان و دل من به فدای تو
چه کنم دور از رخت در شام تنهایی
ای زیبا گل من ز جفای تو
نتوانم بی تو در صبر و شکیبایی
ای نور امید من
ای روی تو عید من
دوری دیگر ز تو نتوانم
باز آ باز آ که پریشانم
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه