تصنیف دشتی ساخته مصطفی اسدزاده، 1396
قدم بگذار بر چشمم به ناز آهسته آهسته
که بر روی تو شد این در فراز آهسته آهسته
ز لطفم گاه می خوانی گهی با قهر می رانی
رهم گم گشته بین قهر و ناز آهسته آهسته
من اول روز دانستم که می پیچد به پای دل
کمند این سر زلف دراز آهسته آهسته
به یاد قد دلجویت چنان از خویش بی خویشم
که توصیف تو گویم در نماز آهسته آهسته
به زیر بار غم خم شد مرا قامت چو ابرویت
ندارم چاره ای جز سوز و ساز آهسته آهسته
تحمل می کنم درد فراقت را و می دانم
که می آیی به دلجویی تو باز آهسته آهسته
گل من آرزومندم که باشد پرچم حسنت
به باغ زندگی در اهتزاز آهسته آهسته
قدم بگذار بر چشمم به ناز آهسته آهسته
که بر روی تو شد این در فراز آهسته آهسته
ز لطفم گاه می خوانی گهی با قهر می رانی
رهم گم گشته بین قهر و ناز آهسته آهسته
من اول روز دانستم که می پیچد به پای دل
کمند این سر زلف دراز آهسته آهسته
به یاد قد دلجویت چنان از خویش بی خویشم
که توصیف تو گویم در نماز آهسته آهسته
به زیر بار غم خم شد مرا قامت چو ابرویت
ندارم چاره ای جز سوز و ساز آهسته آهسته
تحمل می کنم درد فراقت را و می دانم
که می آیی به دلجویی تو باز آهسته آهسته
گل من آرزومندم که باشد پرچم حسنت
به باغ زندگی در اهتزاز آهسته آهسته
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه