ترانهی ارکسترال
ای تو پناه و یارم
جز تو کسی ندارم
بر درگه تو هر شب
دست دعا بر آرم خدایا
خود آفریدی دنیای ما را
عشق و وفا را غمها را
دل را تو دادی اندوه و شادی
بر روی ما بگشادی باغ رویا را
دانی که بی محبت خدایا
دنیا صفا ندارد
با دل بگو چه سازم که دیگر
تاب ریا ندارد
دیگر ز مهربانی نمانده
در سینه ها نشانی
بر هرکه دل سپردم دریغا
دیدم وفا ندارد
ای پناه همه بی پناهان
بر دل خسته ی بی گناهان
رحمتی کن
شب سیاه است و جان ناشکیبا
بر تن زار گم کرده راهان
رحمتی کن
بذر الفت بفشان بر همه جهان
سینه ها را تو از کینه ها برهان
یا شکیباتر کن جان خسته ی ما
وین غم بی کران را ز دل بستان
ای تو پناه و یارم
جز تو کسی ندارم
بر درگه تو هر شب
دست دعا بر آرم خدایا
خود آفریدی دنیای ما را
عشق و وفا را غمها را
دل را تو دادی اندوه و شادی
بر روی ما بگشادی باغ رویا را
دانی که بی محبت خدایا
دنیا صفا ندارد
با دل بگو چه سازم که دیگر
تاب ریا ندارد
دیگر ز مهربانی نمانده
در سینه ها نشانی
بر هرکه دل سپردم دریغا
دیدم وفا ندارد
ای پناه همه بی پناهان
بر دل خسته ی بی گناهان
رحمتی کن
شب سیاه است و جان ناشکیبا
بر تن زار گم کرده راهان
رحمتی کن
بذر الفت بفشان بر همه جهان
سینه ها را تو از کینه ها برهان
یا شکیباتر کن جان خسته ی ما
وین غم بی کران را ز دل بستان
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
10:49
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان