تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
ای دوستان ای دوستان من بر یکی دل داده ام
خود چون کنم جانان اگر شیدا و بی دل زاده ام
فرمان به دل او می دهد بر آب و گل او می دمد
سوزی به سینه می نهد سازی به قلب ساده ام
هر حاصلم بر باد رفت زین پایه این بنیاد رفت
این منزلم از یاد رفت از درد عشق آواره ام
ساقی نماند شب دل در جام ها تب کرده می
معنای مطلب کرد می از مستی این باده ام
از عشق بر جان آمدم بی خود به فرمان آمدم
از پای ویران آمدم پر تا فلک بگشاده ام
رستم ز خویش و رنگ و بو در دل فقط او ماند و او
در دل فقط او ماند و او
جز او به من چیزی مگو تنها به او دل داده ام
ای دوستان ای دوستان من بر یکی دل داده ام
خود چون کنم جانان اگر شیدا و بی دل زاده ام
فرمان به دل او می دهد بر آب و گل او می دمد
سوزی به سینه می نهد سازی به قلب ساده ام
هر حاصلم بر باد رفت زین پایه این بنیاد رفت
این منزلم از یاد رفت از درد عشق آواره ام
ساقی نماند شب دل در جام ها تب کرده می
معنای مطلب کرد می از مستی این باده ام
از عشق بر جان آمدم بی خود به فرمان آمدم
از پای ویران آمدم پر تا فلک بگشاده ام
رستم ز خویش و رنگ و بو در دل فقط او ماند و او
در دل فقط او ماند و او
جز او به من چیزی مگو تنها به او دل داده ام
کاربر مهمان
کاربر مهمان