اجرای قدیمی اثری از روح الله خالقی با صدای غلامحسین بنان
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
وآن چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو به تایید نظر حل معما می کرد
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
و اندر آن آینه صد گونه تماشا می کرد
گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم
گفت آن روز که این گنبد مینا می کرد
گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
وآن چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو به تایید نظر حل معما می کرد
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
و اندر آن آینه صد گونه تماشا می کرد
گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم
گفت آن روز که این گنبد مینا می کرد
گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
10:26
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان