آلبوم موسیقی دستگاهی ساخته محمدجواد ضرابیان، 1375
سنتور: محمدجواد ضرابیان
تار و سه تار: عرفان گنجه ای
کمانچه: سینا جهان آبادی
دف و دهل: مسعود حبیبی
نی: بهروز الوندی پور
بربط: فرامرز گرمارودی
تار: شهرام میرجلالی
تنبک: کامبیز گنجه ای
سنتور: محمدجواد ضرابیان
تار و سه تار: عرفان گنجه ای
کمانچه: سینا جهان آبادی
دف و دهل: مسعود حبیبی
نی: بهروز الوندی پور
بربط: فرامرز گرمارودی
تار: شهرام میرجلالی
تنبک: کامبیز گنجه ای
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:39به سر شد جواني دريغا از تو هر گز نديدم مهرباني گل من در فراغت تبه شد زندگاني چه شبها كه تنها به يادت گريه كردم چو ابر نو بهاري چه كنم بي قرارم فغان از بي قراري كه هستم چه هستم اسيري دلشكسته ز هستي گريزان غريبي زار و خسته ربودي دلم را به يغما تو اي رنگ هستي گناهي نكردم كه از من تو پيمان گسستي دل عاشق غمي داره با غمش عالمي داره چه كند بي قراره اي سرو روان اي آرام جان نگارم دلستان دمي با من بمان ميفزا غمم را فغان از غم فغان آه اي نازنين اي زيباترين ميفزا آه از اين ز هجرت اين چنين مرنجان دلم را سرشكم را ببين غم هجرت روز و شب بر جان زند تازيانه آتش عشقت كشد از تار و پودم زبانه من بي تو اي نگارم چون شمع شام تارم دل عاشق غمي داره با غمش عالمي داره چه كند بي قراره (م. آزاد)
-
19:18با من بي كس تنها شده يارا تو بمان همه رفتند از اين خانه خدا را تو بمان من بي برگ خزان ديده دگر رفتني ام تو همه بار و بري تازه بهارا تو بمان داغ و درد است همه نقش و نگار دل من بنگر اين نقش به خون شسته نگارا تو بمان زين بيابان گذري نيست سواران را ليك دل ما خوش به فريبي است، غبارا تو بمان هر دم از حلقه ي عشاق پريشاني رفت به سر زلف بتان سلسله دارا تو بمان شهريارا تو بمان بر سر اين خيل يتيم پدرا، يارا، اندوه گسارا تو بمان (ه. الف. سايه)
-
7:06سوي تو باز است خدا دست نيازم بوي تو دارد سوز و گدازم شور تو دارد ناي نوايم سوز تو دارد ناله سازم از تو گزيري جز تو ندارم گر تو براني چاره چه سازم كعبهي مهرت قبلهي دلها خاك ره تو مهر نمازم نام تو آتش زد به زبانم بي تو چو شمعي سوزم و سازم (قيصر امين پور)
-
5:02دل ما هر چه كشيد از تو كشيد هر چه از هر كه شنيد از تو شنيد گر سياه است شب و روزِ دلم بايد از چشم تو، از چشم تو ديد غنچه از راز تو بو برد، شكفت گل گريبان به هواي تو دريد موج اگر دعوي دريا دارد گردن ناز به نام تو كشيد خواب سنگين ز سر صخره و كوه رنگ از روي شب تيره پريد روشن از روي تو چشم و دل روز صبح از نام تو دم زد كه دميد
-
3:59
-
6:10دل من جام لبريز از صفا بود از اين دلها جدا بود شكستندش به خود خواهي شكستند خطا بود آن محبتها خطا بود. خدا را بلبلان تنها مخوانيد مرا هم يك نفس از خود بدانيد هزاران قصه ي ناگفته دارند غمم را بشنويد از خود مرانيد. اگر من لاله اي بودم به باغي نسيمي مي گرفت از من سراغي دريغا لاله ي اين شوره زارم ندارم همدمي جز درد و داغي. (فريدون مشيري)
-
7:59نازنينم چونان گل بهاري صفاي جان و دل من بنفشهزاري چه كردهاي با دل من خبر نداري لحظه لحظه ميدود دلم به سوي تو ذره ذره مي شود در آرزوي تو به هر دو عالم ندهم نگاه دلجوي تو زيبا، شيرين، آرام جاني خندان، خندان دل مي ستاني غزل خوان گل افشان چو باز آيي جهان را چه زيبا بيارآيي روشنتر از صبح سپيدي در جان من نور اميدي تو همچون ستاره درخشاني فروزان چو خورشيد تاباني دلم را نگارا نمانده يارا به مهرباني بخوان ما را لحظه لحظه ميدود دلم به سوي تو ذره ذره ميشود در آرزوي تو به هر دو عالم ندهم نگاه دلجوي تو مي نشينم سر راهت كه نگاهت به چشمان من افتد تا ببيني چرا هر دم سرشك غم به دامان من افتد اي نسيم پرنيان پوش در دل نگردد آتش عشق تو خاموش لحظه لحظه ميدود دلم به سوي تو ذره ذره ميشود در آرزوي تو به هر دو عالم ندهم نگاه دلجوي تو بيا تو اي زيبا كه من در سر شوري دارم از اشتياقت ببين كه جان بر لب رسيده استام چو شمع ميسوزم از فراغت تا نغمه اي سر ميكند مرغي خوش آواز دل چون كبوتر مي كند سوي تو پرواز اي نسيم پرنيان پوش در دل نگردد آتش عشق تو خاموش لحظه لحظه ميدود دلم به سوي تو ذره ذره ميشود در آرزوي تو به هر دو عالم ندهم نگاه دلجوي تو (فريدون مشيري)
کاربر مهمان