تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
داد از دل ، فریاد از دل
کی گردم آزاد از دل
هرجا با یک هوس روم
گل بیند در قفس روم
داد از دل ، فریاد از دل
چون رود پی کسی
سر ز پا نمی شناسد
غیر یار خود دگر
آشنا نمی شناسد
نمی گریزد ، نمی هراسد
بلا و آفت و قضا
در این سرا نمی شناسد
نمی رود پی بقا
به جز فنا نمی شناسد
اگر بگویمش شبی
غمخوار من شو
به بام و در زند که دور
از کار من شو
ز دست دل چه می کشم وای
به زندگی در آتشم وای
یک دم ، یک جان
بندش نکنم نکنم نکنم
داد از دل ، فریاد از دل
داد از دل ، فریاد از دل
کی گردم آزاد از دل
هرجا با یک هوس روم
گل بیند در قفس روم
داد از دل ، فریاد از دل
چون رود پی کسی
سر ز پا نمی شناسد
غیر یار خود دگر
آشنا نمی شناسد
نمی گریزد ، نمی هراسد
بلا و آفت و قضا
در این سرا نمی شناسد
نمی رود پی بقا
به جز فنا نمی شناسد
اگر بگویمش شبی
غمخوار من شو
به بام و در زند که دور
از کار من شو
ز دست دل چه می کشم وای
به زندگی در آتشم وای
یک دم ، یک جان
بندش نکنم نکنم نکنم
داد از دل ، فریاد از دل
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه