تصنیف دشتی ساخته داود ورزیده، 1389
کاش از جنس جنون بال و پری بود مرا
مثل سیمرغ از اینجا سفری بود مرا
از همان کوچه که سر می شکند دیوارش
باز در حالت مستی گذری بود مرا
رقص زلف سر نی دیدم و با خود گفتم
بین هفتاد و دو سر کاش سری بود مرا
هیچ پروا دلم از دغدغه ی راه نداشت
چون تو ای عشق اگر همسفری بود مرا
پیشتر زانکه رسد مرگ بمیرید هنر است
کاش ای کاش که روزی هنر بود مرا
کاش از جنس جنون بال و پری بود مرا
مثل سیمرغ از اینجا سفری بود مرا
از همان کوچه که سر می شکند دیوارش
باز در حالت مستی گذری بود مرا
رقص زلف سر نی دیدم و با خود گفتم
بین هفتاد و دو سر کاش سری بود مرا
هیچ پروا دلم از دغدغه ی راه نداشت
چون تو ای عشق اگر همسفری بود مرا
پیشتر زانکه رسد مرگ بمیرید هنر است
کاش ای کاش که روزی هنر بود مرا
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه