تصنیف ارکسترال در فضای موسیقی دستگاهی
الهی اگر عاشق شود روزی چو من دیوانه اش کن
چو دیوانه شد ، همدرد من در گوشه ی میخانه اش کن
به غم یارش کن ، گرفتارش کن
تا ز دل آهی کشد و اشکی بفشاند
تا چو من بر آتش غم ، دل را بنشاند
ز نامرادی بایـد اکنـون سوی صحـرا رو کنم
به سنگ خارا نیـمه شب ها شکـوه ها از او کنم
داده از کف روشـنی را فانـوس چشـمم در جـوانی
قصه ها گوید نگاهـم با این زبـان بی زبانی
شعله در کاشانـه ام سر می کشد از آه درد آمیزم
روز و شب طوفان کند دور از رخش این اشک سیل انگیزم
الهی اگر عاشق شود روزی چو من دیوانه اش کن
چو دیوانه شد ، همدرد من در گوشه ی میخانه اش کن
به غم یارش کن ، گرفتارش کن
تا ز دل آهی کشد و اشکی بفشاند
تا چو من بر آتش غم ، دل را بنشاند
ز نامرادی بایـد اکنـون سوی صحـرا رو کنم
به سنگ خارا نیـمه شب ها شکـوه ها از او کنم
داده از کف روشـنی را فانـوس چشـمم در جـوانی
قصه ها گوید نگاهـم با این زبـان بی زبانی
شعله در کاشانـه ام سر می کشد از آه درد آمیزم
روز و شب طوفان کند دور از رخش این اشک سیل انگیزم
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
7:27
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه