تصنیف و موسیقی بی کلام تصنیف
شب آمد غم آمد غم تو ای ستاره ی من به قلب پاره پاره ی من
به کنجی، چه تنها، نشسته ام ترانه ای را به یادت از تو می سرایم
تویی ترانه ی شبم نشسته ای تو بر لبم بگو به تو چون بمانم؟
چگونه بی تو من بخوانم؟
منم که کوله بار غم نشسته روی شانه ام
منم که بغض زندگی شکسته در زبانه ام
ز گریه ام حذر کن ای ماه
از این فغان و این همه آه
مرا ز غمزه می کشی، ز کشتنم تو دلخوشی
مگر دلت ز سنگ خاراست؟
به هر کجا که می روم، غم تو مثل سایه ای، کنار من همیشه پیداست
شب آمد غم آمد غم تو ای ستاره ی من به قلب پاره پاره ی من
به کنجی، چه تنها، نشسته ام ترانه ای را به یادت از تو می سرایم
تویی ترانه ی شبم نشسته ای تو بر لبم بگو به تو چون بمانم؟
چگونه بی تو من بخوانم؟
منم که کوله بار غم نشسته روی شانه ام
منم که بغض زندگی شکسته در زبانه ام
ز گریه ام حذر کن ای ماه
از این فغان و این همه آه
مرا ز غمزه می کشی، ز کشتنم تو دلخوشی
مگر دلت ز سنگ خاراست؟
به هر کجا که می روم، غم تو مثل سایه ای، کنار من همیشه پیداست
کاربر مهمان