موسیقی دستگاهی
نوازنده ی تنبور و تنبور بم : بهرام خانی
نوازنده ی تنبور : آبرادات کاکاوند
نوازنده ی تنبور : خشایار کاکاوند
نوازنده ی دف: مسعود حبیبی
نوازنده ی دف : فرهاد عندلیبی
نوازنده ی تنبور و سه تار : رامین کاکاوند
نوازنده ی تنبور و تنبور بم : بهرام خانی
نوازنده ی تنبور : آبرادات کاکاوند
نوازنده ی تنبور : خشایار کاکاوند
نوازنده ی دف: مسعود حبیبی
نوازنده ی دف : فرهاد عندلیبی
نوازنده ی تنبور و سه تار : رامین کاکاوند
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:17ساز و آواز نوازنده ی تنبور : رامین كاكاوند شاعر : مولانا دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من سرو خرامان منی ، ای رونق بستان من چون می روی بی من مرو ای جان جان بی تن مرو وز چشم من بیرون مشو ای شعله ی تابان من هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من از لطف تو چو جان شدم وز خویشتن پنهان شدم ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من
-
6:19مستان سلامت میكنند جان را غلامت میكنند مستی ز جامت میكنند مستان سلامت میكنند غوغای روحانی نگر سیلاب طوفانی نگر خورشید ربانی نگر مستان سلامت میكنند آن میر غوغا را بگو وان شور و سودا را بگو وان سرو خضرا را بگو مستان سلامت میكنند ای آرزوی آرزو این پرده را بردار ازو من كس نمیدانم جز او مستان سلامت میكنند ای ابر خوش باران بیا ای مستی یاران بیا ای شاه طراران بیا مستان سلامت میكنند مستان سلامت میكنند جان را غلامت میكنند مستی ز جامت میكنند مستان سلامت میكنند مولانا
-
9:30ساز و آواز نوازنده ی تنبور : رامین كاكاوند شاعر : بیدل دهلوی خاك بودم آب گشتم گل شدم عالمی گُل كردم آخر دل شدم غیرت حسن اقتضای شرم داشت لیلی بی پرده ی محمل شدم نغمه ها دارد مقامات ظهور او غنا ورزید و من سایل شدم در من و او غیر حق چیزی نبود فرقی اندیشیدم و باطل شدم همچو اشكم لغزشی آمد به پیش گام اول محرم منزل شدم
-
9:18تو را نادیدن ما غم نباشد كه در خیلت به از ما كم نباشد من از دست تو در عالم نهم روی ولیكن چون تو در عالم نباشد من اول روز دانستم كه این عهد كه با من می كنی محكم نباشد كه دانستم كه هرگز سازگاری پری را با بنی آدم نباشد تو را نادیدن ما غم نباشد كه در خیلت به از ما كم نباشد من از دست تو در عالم نهم روی ولیكن چون تو در عالم نباشد من از دست كمانداران ابرو نمی آرم گذر كردن به هر سو بهشت است آنكه من دیدم نه رخسار كمند است آن كه وی دارد نه گیسوی بیا تا جان شیرین در تو ریزم كه بخل و دوستی با هم نباشد نخواهم بی تو یكدم زندگانی كه طیب عیش بی همدم نباشد تو را نادیدن ما غم نباشد كه در خیلت به از ما كم نباشد من از دست تو در عالم نهم روی ولیكن چون تو در عالم نباشد سعدی
-
7:48حافظ خلوت نشین دوش به میخانه شد از سر پیمان برفت با سر پیمانه شد صوفی مجلس كه دی جام و قدح می شكست باز به یك جرعه ی می عاقل و فرزانه شد شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شد مغبچه ای می گذشت راه زن دین و دل در پی آن آشنا از همه بیگانه شد آتش رخسار گل خرمن بلبل بسوخت چهره ی خندان شمع آفت پروانه شد گریه ی شام و سحر شكر كه ضایع نگشت قطره ی باران ما گوهر یك دانه شد نرگس ساقی بخواند آیت افسونگری حلقه ی اوراد ما مجلس افسانه شد منزل حافظ كنون بارگه پادشاست دل بر دلدار رفت جان بر جانانه شد حافظ
-
13:14ساز و آواز نوازنده ی تنبور : رامین كاكاوند شاعر : سعدی كس نیست كه پنهان نظری با تو ندارد من نیز بر آنم كه همه خلق بر آنند اهل نظرانند كه چشمی به ارادت با روی تو دارند و دگر بی بصرانند هر كس غم دین دارد و هر كس غم دنیا بعد از غم رویت غم بیهوده خورانند ساقی بده آن كوزه ی خمخانه به درویش كانها كه بمردند گل كوزه گرانند چشمی كه جمال تو ندیده ست چه دیده ست ؟ افسوس بر اینان كه به غفلت گذرانند تا رای كجا داری و پروای كه داری ؟ كز هر طرفت طایفه ای منتظرانند
-
8:49الا ای پیر فرزانه مكن منعم ز میخانه كه من در ترك پیمانه دلی پیمان شكن دارم سزد كز خاتم لعلش زنم لاف سلیمانی چو اسم اعظمم باشد چه باك از اهرمن دارم خدا را ای رقیب امشب زمانی دیده بر هم نه كه من با لعل خاموشش نهانی صد سخن دارم مرا عهدیست با جانان كه تا جان در بدن دارم هواداران كویش را چو جان خویشتن دارم خدا را ای رقیب امشب زمانی دیده بر هم نه كه من با لعل خاموشش نهانی صد سخن دارم حافظ
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان