تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
شبها آهنگ جانسوزی
پیچید در قلب کوهستان
بانگی از نایی آتش بار
همچون بانگ نای چوپان
تنها هر شب آنجا
صیدی نیمه جان
دور از آشیان راهی بیکران می پوید
نقش آرزو گاهی در زمین
گه در آسمان می جوید
می جوید عشقی را
کز دنیایی دیگر باشد
وز دنیایی بهتر باشد
چون شمعی همه شب
بر رخ او خنده زند
مهرش بر سر باشد
کی جز ناکامی کامش باشد
کی جز محنت فرجامش باشد
او از خون دل می در جامش باشد
او از یاران یاری می خواهد
او از می هوشیاری می خواهد
می خواهد صیدی وحشی رامش باشد
آه اما کی گردد پیدا
یار غمخواری در دنیا
دل باید ماند تنها
شبها آهنگ جانسوزی
شبها آهنگ جانسوزی
پیچید در قلب کوهستان
بانگی از نایی آتش بار
همچون بانگ نای چوپان
تنها هر شب آنجا
صیدی نیمه جان
دور از آشیان راهی بیکران می پوید
نقش آرزو گاهی در زمین
گه در آسمان می جوید
می جوید عشقی را
کز دنیایی دیگر باشد
وز دنیایی بهتر باشد
چون شمعی همه شب
بر رخ او خنده زند
مهرش بر سر باشد
کی جز ناکامی کامش باشد
کی جز محنت فرجامش باشد
او از خون دل می در جامش باشد
او از یاران یاری می خواهد
او از می هوشیاری می خواهد
می خواهد صیدی وحشی رامش باشد
آه اما کی گردد پیدا
یار غمخواری در دنیا
دل باید ماند تنها
شبها آهنگ جانسوزی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
6:05
کاربر مهمان
کاربر مهمان