تصنیف چهارگاه ساخته شهریار فریوسفی
بیا که آینهایی بی غبار می خواهم
طلوع عاطفه در شام تار می خواهم
ترنمی به زبان فسردگان زمین
تبسمی به لب روزگار می خواهم
اگر چه پنجره ای سوی ما گشوده بهار
تمام پنجره ها را بهار می خواهم
چه موهن است سکوت و چه موحش است ستم
صراحت تبری بت شکاف می خواهم
به محو فتنه ی دجال شوم خون آشام
قیام قائم حیدر تبار می خواهم
ز قدس و کعبه امان رفته ای امید و امان
بیا که خاطر امیدوار می خواهم
بیا که آینهایی بی غبار می خواهم
طلوع عاطفه در شام تار می خواهم
ترنمی به زبان فسردگان زمین
تبسمی به لب روزگار می خواهم
اگر چه پنجره ای سوی ما گشوده بهار
تمام پنجره ها را بهار می خواهم
چه موهن است سکوت و چه موحش است ستم
صراحت تبری بت شکاف می خواهم
به محو فتنه ی دجال شوم خون آشام
قیام قائم حیدر تبار می خواهم
ز قدس و کعبه امان رفته ای امید و امان
بیا که خاطر امیدوار می خواهم
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه