تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
گر برود هزار جان با غم عشق او خوشم
من که به عشق زندهام منت جان چرا کشم
خضر به آب زندگی خوش نزند چنان که من
از هوس جمال او زنده در آب و آتشم
من که به عشق مردنم هر نفس آرزو بود
بهر لقای جاودان، آب حیات می چشم
باده ی عشق می برم دردسر قمار عقل
ساقی عاشقان بده، زان می ناب بی غشم
گر برود هزار جان با غم عشق او خوشم
من که به عشق زندهام منت جان چرا کشم
خضر به آب زندگی خوش نزند چنان که من
از هوس جمال او زنده در آب و آتشم
من که به عشق مردنم هر نفس آرزو بود
بهر لقای جاودان، آب حیات می چشم
باده ی عشق می برم دردسر قمار عقل
ساقی عاشقان بده، زان می ناب بی غشم
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه