تصنیف با صدای محمد گلریز
شبی که یاد تو تا صبح همدم ما بود
ستاره بود و غزل بود و ماه پیدا بود
نگاه بود و شب و رقص شعلهور و ناهید
به نام نامی تو بزم عشق برپا بود
به زیر سایه مهتاب می کشید نفس
تمام هستی و دل عرصه ی تمنا بود
دعای حنجره ی گل به عطر برمیخاست
فرشته هلهله زن در صف تماشا بود
نشان کشتی دل رفته رفته گم می شد
درون دیده تکاپوی هفت دریا بود
پیام آمدنت را نسیم می آورد
نگاه غنچه به خورشید بخت فردا بود
تویی شکوه بهاران تویی زلالی باران
به چشم ما و بهاران هرچه بود زیبا بود
شبی که یاد تو تا صبح همدم ما بود
ستاره بود و غزل بود و ماه پیدا بود
نگاه بود و شب و رقص شعلهور و ناهید
به نام نامی تو بزم عشق برپا بود
به زیر سایه مهتاب می کشید نفس
تمام هستی و دل عرصه ی تمنا بود
دعای حنجره ی گل به عطر برمیخاست
فرشته هلهله زن در صف تماشا بود
نشان کشتی دل رفته رفته گم می شد
درون دیده تکاپوی هفت دریا بود
پیام آمدنت را نسیم می آورد
نگاه غنچه به خورشید بخت فردا بود
تویی شکوه بهاران تویی زلالی باران
به چشم ما و بهاران هرچه بود زیبا بود
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:13
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه