موسیقی دستگاهی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:46من و زخم این زمستون ، كه زده به من شبیخون من و باغ آرزوها كه گلی نچیدم از اون با تو بودن و نبودن ، مثل سیاه و سفیدن با تو بودن و نبودن ، مثل بیم و امیدن دوست دارم كه دستاتو داشته باشم تا تموم خوبیاتو داشته باشم دوست دارم تو باشی و من زیر سایه ات همه ی صلح و صفاتو داشته باشم چشم من خسته و خونه كه به سمتت نگرونه كه خیال تو باهاش مثل یه خواب مهربونه دل من مثل یه قفله به كلید تو سپرده یعنی كه بود و نبودم به امید تو سپرده مثل گلای اطلسی چشم و چراغم بشی كاشكی مثه یه چلچراغ خونه مو روشن كنی روح خموده ی منو غرق شكفتن كنی
-
5:48ساقیا چه غمگین چه تنها نشسته ام ساغری ز چشمت به من ده كه خسته ام مشكنی دلم را كه در خود شكسته ام ساغری از آن می كه حال آورد به من ده وان چه با كرامت كمال آورد به من ده آن چه آهوان را به شیری كشد بیاور وان چه در زبونی زوال آورد به من ده همان به كه به یك سو نهی پیمانه را به من از نگه خود دهی میخانه را همان به كه به جز عشق و دیوانگی كنی از همه چیزی تهی ، دیوانه را چشمت ساقی بهار مستی من با تو باقی قرار هستی من آری ، نستان كه نقش خود پرستی تنها افتد ز می پرستی من خوشا تو كه با من خسته هم زبانی كنی خوشا تو كه با دل من شكسته خوانی كنی كیم من كه دست و پا پیش چشم تو گم كنم كه ای تو كه با من گم شده شبانی كنی
-
5:26شب بود و خسته بودم از زخمه ی جدایی بی تو نشسته بودم در سوك آشنایی پیغام خود سپردم تا آورد نسیمت خون شد دل از غم تو ای بی نشان كجایی این سو ، آن سو از تو نشان بپرسم گاهی از این ، گاهی از آن بپرسم ای گمشده نام تو را بر برگ گل ها كنده ام بانگ تو می آید به گوش ، از گریه و از خنده ام تا تو چنین از نام خود در من طنین افكنده ای من هم طنین از نام تو در روزگار افكنده ام این سو آن سو از تو نشان بپرسم گاهی از این گاهی از آن بپرسم ماندم تنها و بی تو گم شد ترانه هایم بغضی شد و گره خورد با نام تو صدایم بین من و تو اكنون دریا و كوه و هامون بی من تو در كجایی من بی تو در كجایم گرچه سویم راه سفر نگیری از من حتی دیگر خبر نگیری
-
6:05شب رفتن تو جان رود از تن من رسد تا به فلك ناله و شیون من غباری شد از این غم گل سرخ دلم كه شد بی تو خزان فصل شكفتن من پس از تو نه قراری ، نه باغی نه بهاری نه شوق گل و گلگشت ، من و كنج حصاری ای طالع خوش كوكب من ، از تو تهی شد ای اختر روشن ، شب من از تو تهی شد ای عطر تكلم سخنم پر نشد از تو ای باغ تبسم لب من از تو تهی شد پس از تو نه قراری ، نه باغی نه بهاری نه شوق گل و گلگشت من و كنج حصاری ای كار و كس من ، ای هم نفس من وقتی تو نباشی ، دنیا قفس من
-
6:24یاد تو به خیر ای گل نسرین كه با تو زنده بود بهار و فروردین تویی كه مهربان بودی گهر غمگین خزان هم از تو شد ، هم بهارآگین اگر گلی هراسان بود ز باران تو دادی پناهش شكست اگر نهالكی به طوفان تو شستی گناهش اگر چلچله ای زخمی ز جفت خود جدا مانده و تنها خون افشان گم می شد اگر كبوتری خسته ز سنگ فتنه وامانده و تنها در طوفان گم می شد چه هراس باد و باران ، گل نسرین تو كه سرپناه هر گمشده بودی در میان سیل و طوفان گل نسرین تو چراغ راه هر گمشده بودی سوزدم دل از غمت كه بی نوا همه زیر چترت ایمن از بلا تو ولی خودت اسیر ماجراها وای ازین ستم خدایا همه ما به یمن تو ولی تو تنها وای ازین ستم خدایا ناگهان خروش باد و خشم طوفان كه تو گم شدی میان باد و باران بی كه دستی آردت كسی به یاری یا شود كسی دچار بی قراری گل نسرین گل پرپر نگاری تو به چنگ باد و باد اسیر نفرین غیر نفرین اما چیزی نشنیدم وای ازین ستم خدایا از پی رهاندنت دستی ندیدم وای ازین ستم خدایا
-
6:50هزار جهد بكردم كه سر عشق بپوشم نبود بر سر آتش ، میسرم كه نجوشم به هوش بودم از اول كه دل به كس نسپارم شمایل تو بدیدم ، نه عقل ماند و نه هوشم مگر تو روی بپوشی و فتنه باز نشانی كه من قرار ندارم كه از تو دیده بپوشم مرا مگو كه سعدی طریق عشق رها كن سخن چه فایده گفتن چو پند می ننیوشم
-
4:02علی مولا علی یار و علی یاور علی والا ، علی سر و علی سرور در خیبر ز تو چون كم بشد مولا ز تو لات و هبل افكنده شد مولا ز هر سویی صدای یا علی آمد ندای لافتی الا علی آمد كه هستی تو همان جان آگه عشقش شكاری تو كه هستی تو همان شاهنشه طوفان سواری تو كه هستی تو همان سردار روز خندق و خیبر كه هستی تو همان سالار تیغ ذوالفقاری تو علی علی علی علی شب است و خفته ای با جان خود در جای پیغمبر شب است و گفته ای با چاه خود راز غمی دیگر تو كه هم دشمن بت هایی و هم دشمن بتگر تو كه هم جام دریاهایی و هم ساقی كوثر
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه