تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
نوای کاروان امشب زند آتش به جانم
خدایا بر ملا شد برملا راز نهانم
مران محمل مران ، ای کاروان آهسته تر رو
که من دلخسته ای وامانده از این کاروانم
سراپا سوز و آهم سرشک غم به دامن
به جایی من نجویم که من گم کرده راهم
نسیم غمش مرا می برد به شهر بی نشان ها
من آن آتشم که وامانده ام به جا از کاروان ها
غم دل را با که گویم چه آتش ها من به جان دارم
نشانیت نجویم که من یاری بی نشان دارم
کجا رفتی ای کبوتر زیبا که دل ز فراغت اسیر جنون شد
خبر نداری که از غم عشقت فسانه شدم من ، وفای تو چون شد
نوای کاروان امشب زند آتش به جانم
خدایا بر ملا شد برملا راز نهانم
مران محمل مران ، ای کاروان آهسته تر رو
که من دلخسته ای وامانده از این کاروانم
سراپا سوز و آهم سرشک غم به دامن
به جایی من نجویم که من گم کرده راهم
نسیم غمش مرا می برد به شهر بی نشان ها
من آن آتشم که وامانده ام به جا از کاروان ها
غم دل را با که گویم چه آتش ها من به جان دارم
نشانیت نجویم که من یاری بی نشان دارم
کجا رفتی ای کبوتر زیبا که دل ز فراغت اسیر جنون شد
خبر نداری که از غم عشقت فسانه شدم من ، وفای تو چون شد
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
6:11
کاربر مهمان
کاربر مهمان