تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است
گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است
گفتم من از که پرسم جانا نشان کویت
گفتا نشان چه پرسی آن کوی بی نشان است
گفتم مرا غم تو خوشتر ز شادمانی
گفتا که در ره ما غم نیز شادمانیست
گفتم که سوخت جانم از آتش نهانت
گفت آنکه سوخت او را کی ناله یا فغان است
گفتم فراغ تا کی گفتا تا که تو هستی
گفتم نفس همین است گفتا سخن همان است
گفتم که حاجتی هستی گفتا بخواه از ما
گفتم غمم بیفزا گفتا که رایگان است
گفتم ز فیض بشنو این نیم جان که دارد
گفتا نگاه دارش غمخانه تو جان است
گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است
گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است
گفتم من از که پرسم جانا نشان کویت
گفتا نشان چه پرسی آن کوی بی نشان است
گفتم مرا غم تو خوشتر ز شادمانی
گفتا که در ره ما غم نیز شادمانیست
گفتم که سوخت جانم از آتش نهانت
گفت آنکه سوخت او را کی ناله یا فغان است
گفتم فراغ تا کی گفتا تا که تو هستی
گفتم نفس همین است گفتا سخن همان است
گفتم که حاجتی هستی گفتا بخواه از ما
گفتم غمم بیفزا گفتا که رایگان است
گفتم ز فیض بشنو این نیم جان که دارد
گفتا نگاه دارش غمخانه تو جان است
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:53
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه