برنامه ای با آهنگسازی مهرداد دلنوازی، 1375
آواز
تا کی در انتظار گذاری به زاریم
باز آی بعد از این همه چشم انتظاریم
دیشب به یاد زلف تو در پرده های ساز
جان سوز بود شرح سیه روزگاریم
بس شکوه کردم از دل ناسازگار خود
دیشب که ساز داشت سرسازگاریم
شمعم تمام گشت و چراغ ستاره مرد
چشمی نماند شاهد شب زنده داریم
طبعم شکار آهوی سر در کمند نیست
ماند به شیر شیوه وحشی شکاریم
شرمم کشد که بی تو نفس میکشم هنوز
تا زنده ام بس است همین شرمساریم
تصنیف
مرا هر گه بهار آید به خاطر یاد یار آید
به خاطر یاد یار آید مرا هر گه بهار آید
مرا جان دگر بخشد دم باد سحرگاهی
که از باد سحرگاهی نسیم زلف یار آید
چو فریاد هزار آید شود در دم هزارای گل
شود دردم هزارای چو فریاد هزار آید
به گلشن خواندم بلبل نداند بی گل رویت
خلد خارم به پای دل، گُلم در دیده خار آید
چه خوش باشد که آن خورشید رُخ با چشم خواب آلود
شب هجران به بالین من شب زنده دار آید
خدا را شهریار آن نغمهء شیرین مکرر کن
مرا هر گه بهار آید به خاطر یاد یار آید
آواز
تا کی در انتظار گذاری به زاریم
باز آی بعد از این همه چشم انتظاریم
دیشب به یاد زلف تو در پرده های ساز
جان سوز بود شرح سیه روزگاریم
بس شکوه کردم از دل ناسازگار خود
دیشب که ساز داشت سرسازگاریم
شمعم تمام گشت و چراغ ستاره مرد
چشمی نماند شاهد شب زنده داریم
طبعم شکار آهوی سر در کمند نیست
ماند به شیر شیوه وحشی شکاریم
شرمم کشد که بی تو نفس میکشم هنوز
تا زنده ام بس است همین شرمساریم
تصنیف
مرا هر گه بهار آید به خاطر یاد یار آید
به خاطر یاد یار آید مرا هر گه بهار آید
مرا جان دگر بخشد دم باد سحرگاهی
که از باد سحرگاهی نسیم زلف یار آید
چو فریاد هزار آید شود در دم هزارای گل
شود دردم هزارای چو فریاد هزار آید
به گلشن خواندم بلبل نداند بی گل رویت
خلد خارم به پای دل، گُلم در دیده خار آید
چه خوش باشد که آن خورشید رُخ با چشم خواب آلود
شب هجران به بالین من شب زنده دار آید
خدا را شهریار آن نغمهء شیرین مکرر کن
مرا هر گه بهار آید به خاطر یاد یار آید
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
18:28
-
7:24
کاربر مهمان
کاربر مهمان