تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
آب حیات می خورد چشم من از جمال تو
باغ بهشت می کند خواب مرا خیال تو
نقش نشاط می زند خنده به گوشه ی لبم
ای دل دردمند من، شیفته ی خصال تو
عمر تباه و پرشتاب، اسب مراد زین کند
چون گذرد به خاطرش، نام خجسته فال تو
باد بهار می وزد، خیز و بیا که شاخ گل
خار بود به چشم من، بی رخ بی مثال تو
دل ز حریم عافیت دور شدست تا رسد
عاقبت از عنایتی، از حرم وصال تو
آب حیات می خورد چشم من از جمال تو
باغ بهشت می کند خواب مرا خیال تو
نقش نشاط می زند خنده به گوشه ی لبم
ای دل دردمند من، شیفته ی خصال تو
عمر تباه و پرشتاب، اسب مراد زین کند
چون گذرد به خاطرش، نام خجسته فال تو
باد بهار می وزد، خیز و بیا که شاخ گل
خار بود به چشم من، بی رخ بی مثال تو
دل ز حریم عافیت دور شدست تا رسد
عاقبت از عنایتی، از حرم وصال تو
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه