خوانش شعری از علی معلم دامغانی همراه با موسیقی و تصنیف ساخته احمدعلی راغب، 11/11/1367
فیض ازل بر گفت رهبر دل گمارید
خون شد به رنگ ابر ودر فیضیه بارید
مردان روحانی به میدان پا نهادند
آنک جواب عشق را مردانه دادند
جانانه در میدان دل پیکار کردند
طاغوت را از خواب خوش بیدار کردند
طاغوت را این زخم جانفرسا بر انگیخت
تا حکم خونین راند و نامردانه خون ریخت
از سیل خون ها بر زمین تکبیر روئید
هر قطره ایی بذری شد و شمشیر روئید
گفتند از این هنگامه هامان پند بایست
آن شیر شمشیر آفرین، در بند بایست
پس نازک اندیشانشان تدبیر کردند
شیر خدا را خسته ، در زنجیر کردند
شورید از این هنگامه گیتی بار دیگر
ای شور عاشورای ما تکرار دیگر
آخر بهای زندگانی چند باشد
ننگ است اگر ما زنده، او در بند باشد
هیهات بر ما از کساد قیمت او
ای جان صد چون ما فدای همت او
او کیست ما را گر حیات و زندگی نیست
بی او حیات و زندگی جز بندگی نیست
بی نور آیا اختری تابنده دیدی
با بی حیات آیا کسی را زنده دیدی
جوشید خلق از چار سوی ملک ایمان
خه، آفرینا، حبذا، وقت کریمان
از ملک شیراز و ری و دشت ورامین
در ابر خونین تیز پر شد مرغ آمین
از خاک مشهد شهد رحمت انگبین شد
از قم فقم در گوش عالم در طنین شد
بر باد نسیان بنیه ی بیداد دادند
مردان مرد اینسان صلای داد دادند
دژخیم طاغوت از حوادث سنگ خورده
زخم حقارت دیده، داغ ننگ خورده
از کند و زندان و ستم طرفى نبسته
زین بازى طفلانه پیشانى شکسته
برداشت زنجیر از امام پاکبازان
قهرآوران، خصم افکنان، دشمن گدازان
این فصل را با من بخوان، باقى فسانه است
این فصل را بسیار خواندم، عاشقانه است
پیر خرابات خدا دیر مغان را
بگشاد سرخوش مژدگانى سرخوشان را
یاران! سماع راست را آیین ببندید
میخانه را با شمع و گل آذین ببندید
تا کى خمار، اى خستگان! تا کى خموشى
امشب دماغى تَر کنید از باده نوشى
جان را کمر ببندید و با جانان بخوانید
اى مطربان شنگ خوش الحان! بخوانید
هر چند مستىها فزون شد، غصه پژمرد
آن شب غم از رشک حریفان خون دل خورد
آن عقلِ کامل حلقه را رنگ جنون داد
بیگانه را انس حریفان جام خون داد
دیدند با طوفان هستى برنیایند
با آن خماریها به مستى برنیایند
از خشم یکسر گشته چون تَنَدر خروشان
گفتند: هان! این باده دور از باده نوشان
پس سوک بنیانسوز خود را عید کردند
آن قائد فرزانه را تبعید کردند
مویم به صد چشم این زمان در دل
گویم الا یه خیمه گیر خیمه فرو هل
تودیع یوسف می کنند با خلق کنعان
بادا که خاکستر شوی ای خشم
فیض ازل بر گفت رهبر دل گمارید
خون شد به رنگ ابر ودر فیضیه بارید
مردان روحانی به میدان پا نهادند
آنک جواب عشق را مردانه دادند
جانانه در میدان دل پیکار کردند
طاغوت را از خواب خوش بیدار کردند
طاغوت را این زخم جانفرسا بر انگیخت
تا حکم خونین راند و نامردانه خون ریخت
از سیل خون ها بر زمین تکبیر روئید
هر قطره ایی بذری شد و شمشیر روئید
گفتند از این هنگامه هامان پند بایست
آن شیر شمشیر آفرین، در بند بایست
پس نازک اندیشانشان تدبیر کردند
شیر خدا را خسته ، در زنجیر کردند
شورید از این هنگامه گیتی بار دیگر
ای شور عاشورای ما تکرار دیگر
آخر بهای زندگانی چند باشد
ننگ است اگر ما زنده، او در بند باشد
هیهات بر ما از کساد قیمت او
ای جان صد چون ما فدای همت او
او کیست ما را گر حیات و زندگی نیست
بی او حیات و زندگی جز بندگی نیست
بی نور آیا اختری تابنده دیدی
با بی حیات آیا کسی را زنده دیدی
جوشید خلق از چار سوی ملک ایمان
خه، آفرینا، حبذا، وقت کریمان
از ملک شیراز و ری و دشت ورامین
در ابر خونین تیز پر شد مرغ آمین
از خاک مشهد شهد رحمت انگبین شد
از قم فقم در گوش عالم در طنین شد
بر باد نسیان بنیه ی بیداد دادند
مردان مرد اینسان صلای داد دادند
دژخیم طاغوت از حوادث سنگ خورده
زخم حقارت دیده، داغ ننگ خورده
از کند و زندان و ستم طرفى نبسته
زین بازى طفلانه پیشانى شکسته
برداشت زنجیر از امام پاکبازان
قهرآوران، خصم افکنان، دشمن گدازان
این فصل را با من بخوان، باقى فسانه است
این فصل را بسیار خواندم، عاشقانه است
پیر خرابات خدا دیر مغان را
بگشاد سرخوش مژدگانى سرخوشان را
یاران! سماع راست را آیین ببندید
میخانه را با شمع و گل آذین ببندید
تا کى خمار، اى خستگان! تا کى خموشى
امشب دماغى تَر کنید از باده نوشى
جان را کمر ببندید و با جانان بخوانید
اى مطربان شنگ خوش الحان! بخوانید
هر چند مستىها فزون شد، غصه پژمرد
آن شب غم از رشک حریفان خون دل خورد
آن عقلِ کامل حلقه را رنگ جنون داد
بیگانه را انس حریفان جام خون داد
دیدند با طوفان هستى برنیایند
با آن خماریها به مستى برنیایند
از خشم یکسر گشته چون تَنَدر خروشان
گفتند: هان! این باده دور از باده نوشان
پس سوک بنیانسوز خود را عید کردند
آن قائد فرزانه را تبعید کردند
مویم به صد چشم این زمان در دل
گویم الا یه خیمه گیر خیمه فرو هل
تودیع یوسف می کنند با خلق کنعان
بادا که خاکستر شوی ای خشم
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه