قطعه ای با آهنگسازی اصغر فلاح بابایی در آواز افشاری با صدای مهدی حبیبی و شعری از نور الدین عبدالرحمن جامی
معشوق ازل که در بر توست
آیینه طلب ز جوهر توست
در هرچه زنی به غیر او، چنگ
بر آیینه تو گردد آن، زنگ
تا آیینه غرق زنگ است
نزهتگه وصل، بر تو ننگ است
زآیینه خویش، زنگ بزادی
راهی به حریم وصل بگشای
چون آیینه تو ساده گردد
آن راه تو را گشاده گردد
جان تو رها شود از این پوست
از پوست جدا، تومانی و دوست
بادا که تو نیز هم نمانی
با او باشی ز خود نهانی
معشوق ازل که در بر توست
آیینه طلب ز جوهر توست
در هرچه زنی به غیر او، چنگ
بر آیینه تو گردد آن، زنگ
تا آیینه غرق زنگ است
نزهتگه وصل، بر تو ننگ است
زآیینه خویش، زنگ بزادی
راهی به حریم وصل بگشای
چون آیینه تو ساده گردد
آن راه تو را گشاده گردد
جان تو رها شود از این پوست
از پوست جدا، تومانی و دوست
بادا که تو نیز هم نمانی
با او باشی ز خود نهانی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
2:46
-
3:10
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه