display result search
منو

راز گل

  • 7 قطعه
  • 3':26" مدت زمان
  • 193 دریافت شده
اجرای موسیقی دستگاهی

آهنگ ها

  • عنوان
    زمان
  • 7:24
    مرا چشمیست خون افشان ز دست آن كمان ابرو جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو غلام چشم آن تركم كه در خواب خوش مستی نگارین گلشنش روی است و مشكین سایبان ابرو هلالی شد تنم زین غم كه با طغرای ابرویش كه باشد مه كه بنماید ز طاق آسمان ابرو تو كافردل نمی‌بندی نقاب زلف و می‌ترسم كه محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو اگر چه مرغ زیرك بود حافظ در هواداری به تیر غمزه صیدش كرد چشم آن كمان ابرو حافظ
  • 20:35
    نوازنده ی كمانچه : سهیل ایوانی شاعر : باباطاهر ای خدای دل و تن محنت كشیداران خدایا دل حسرت كشیداران خدایا ز شوق مسكن و داغ غریبی به سینه آتشی دارم خدایا ندونم مو كه سرگردون چرایم گهی گریون گهی نالون چرایم همه درمونشون بی درد دارند ندونم مو كه بی درمون چرایم خوشا آنان كه از پا سر نذونند میان شعله خشك و تر نذونند كنشت و كعبه و بتخانه و دیر سرایی خالی از دلبر نذونند ز بخت بد هزار اندیشه دیرم همیشه زهر غم در شیشه دیرم ز ناسازی بخت و گردش چرخ فغان و آه و زاری پیشه دیرم به سر غیر از تو سودایی ندارم به دل جز تو تمنایی ندارم خدا داند كه در بازار عشقت به جز جان هیچ كالایی ندارم به عمر خویشتن تا یاد دارم ز هجرت ناله و فریاد دارم ندارم خاطر شادی به خاطر همیشه خاطر ناشاد دارم مو كه افسرده حالم ، چون ننالم شكسته پر و بالم ، چون ننالم همه گویند فلانی ناله كم كن ته آیی در خیالم ، چون ننالم چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی كه یك سر مهربونی دردسر بی اگر مجنون دل شوریده ای داشت دل لیلی ازو شوریده تر بی فلك كی بشنوه آه و فغونم به هر گردش زنه آتش به جونم یك عمری بگذرونم با غم و درد به كام دل نگرده آسمونم دلا چونی دلا چونی دلا چون همه خونی همه خونی همه خون ز بهر لیلی سیمین عذاری چو مجنونی چو مجنونی چو مجنون
  • 3:26
  • 7:15
    نوازنده ی نی : بهزاد فروهری شاعر : صائب تبریزی داغ از حرارت جگرم داغ می زند آتش به سوز سینه ی من باد می زند داغ از حرارت جگرم داد می زند آتش به سوز سینه من باد می زند هر لاله ای كه ازجگر سنگ می دمد دامن به آتش دل فرهاد می زند در خانمان خرابی خود سعی می كند چون غنچه هركه دم زدل شاد می زند از دل نمی رسد نفس عاشقان به لب بلبل ز بی غمی است كه فریاد می زند صائب به پای خویش زند تیشه بی خبر آن بی ادب كه خنده به استاد می زند
  • 9:55
    نوازنده ی سه تار : مجتبی میرزاده ز دیده گرچه برفتی ، نمی روی از یاد كه چشم بد به جمال مباركت مرساد زخون دیده نوشتم هزار نامه به تو ولی چه سود كه هرگز نكردی از ما یاد خراب كرد فراغ تو خانه عمرم مگر به وصل تو بار دگر شود آباد حافظ گر همچو من افتاده ی این دام شوی ای بس كه خراب باده و جام شوی ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم با ما منشین اگر نه بدنام شوی حافظ گر با غم عشق سازگار آید دل بر مركب آرزو سوار آید دل گر دل نبود كجا وطن سازد عشق گر عشق نباشد به چه كار آید دل ابوسعید ابوالخیر دانی كه به دیدار تو چونم تشنه هر لحظه به دیدنت فزونم تشنه من تشنة آن دو چشم مخمور توام عالم همه زین سبب به خونم تشنه مولوی با آن كه دلم در غم عشقت خون است حسن تو ز اندازه خرد بیرون است گر زلف تو بیچاره غریب است دلم یارب كه در آن شام غریبم چون است رودكی
  • 6:14
    حال خونین دلان كه گوید باز وز فلك خون خم كه جوید باز هر كه چون لاله كاسه گردان شد زین جفا رخ به خون بشوید باز شرمش از چشم می پرستان باد نرگس مست اگر بروید باز نگشاید دلم چو غنچه اگر ساغر لاله گون نبوید باز حافظ
  • 3:26

مشخصات موسیقی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

  • عالی عالی کیف کردم یاد آن ایام خوش
  • عالی با تشکر موسوی ایذه
  • استاد علیرضا افتخاری ، افتخار اصفهانی ها
  • یک شاهکار دیگر ... چقدر استاد افتخاری زیبا می خواند ... آخر چقدر می تواند یک صدا انقدر زیبا باشد ... اگر می خواهید واقعا یک تصنیف واقعی بشنوید تصنیف کمان ابروی استاد افتخاری ( از همین آلبوم راز گل ) را از دست ندهید ...

آلبوم‌هایی از همین سبک

صدای موسیقی