تصنیف عارفانه و موسیقی بی کلام این تصنیف
درد محبت درمان ندارد
راه مودت پایان ندارد
از جان شیرین ممکن بود صبر
اما ز جانان امکان ندارد
آن را که در جان عشقی نباشد
دل بر کن از وی کاو جانان ندارد
ذوق فقیران خاقان نیابد
عیش گدایان سلطان ندارد
ای دل ز دلبر پنهان چه داری
دردی که جز او درمان ندارد
باید که هر کاو بیمار باشد
درد از طبیبان پنهان ندارد
درد محبت درمان ندارد
راه مودت پایان ندارد
از جان شیرین ممکن بود صبر
اما ز جانان امکان ندارد
آن را که در جان عشقی نباشد
دل بر کن از وی کاو جانان ندارد
ذوق فقیران خاقان نیابد
عیش گدایان سلطان ندارد
ای دل ز دلبر پنهان چه داری
دردی که جز او درمان ندارد
باید که هر کاو بیمار باشد
درد از طبیبان پنهان ندارد
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه