تصنیف ارکسترال ساخته علی اکبرپور
درمانده ی این جسم نزار است دل ما
درسنگ نهان همچو شرار است دل ما
چون غنچه محال است که از پوست برآید
چندان که دراین سبز حصار است دل ما
چون دانه ی بی مغز ز بیبرگ و نوائی
شرمنده ی اقبال بهاراست دل ما
هر داغ جگرسوز سیه خانه ی لیلاست
تا واله ی آن لاله عذار است دل ما
زان جلوه ی مستانه کزان سروروان دید
چون گل همه آغوش وکنار است دل ما
تا دست به این پیکر خاکی نفشانده ست
ماتم زده چون شمع مزار است دل ما
تا قطره ی خود را نکند گوهر شهبال
سرگشته تر از ابر بهار است دل ما
درمانده ی این جسم نزار است دل ما
درسنگ نهان همچو شرار است دل ما
چون غنچه محال است که از پوست برآید
چندان که دراین سبز حصار است دل ما
چون دانه ی بی مغز ز بیبرگ و نوائی
شرمنده ی اقبال بهاراست دل ما
هر داغ جگرسوز سیه خانه ی لیلاست
تا واله ی آن لاله عذار است دل ما
زان جلوه ی مستانه کزان سروروان دید
چون گل همه آغوش وکنار است دل ما
تا دست به این پیکر خاکی نفشانده ست
ماتم زده چون شمع مزار است دل ما
تا قطره ی خود را نکند گوهر شهبال
سرگشته تر از ابر بهار است دل ما
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه