بازخوانی تصنیف ارکسترال دشتی ساخته جواد لشگری
شام تیره ی ما دارد نشان ز یلدا
ای دل پریشان تا کی غمین و رسوا
گویی می بارد همه جا آسمان غم بر سر ما
می سوزد درآتش رسوایی ها
به شعله ی شیدایی ها دل ما
به نیمه شب ها به سوز تب ها
به همنوایی با مرغ شب
پریش و رسوا ملول و شیدا
شده نوایم یا رب یا رب
شب پریشانی را شرار پنهانی را
چون آرم به سر
بی رویت دیگر
با این حال شیدایی درد رسوایی زار و سرگردانم
همچون برگ پائیزی با این جانسوزی در دست توفانم
جان بر لب می مانم پر بسته چون زندانی ها
با مرغان می خوانم در کوی سرگردانی ها
شام تیره ی ما دارد نشان ز یلدا
ای دل پریشان تا کی غمین و رسوا
گویی می بارد همه جا آسمان غم بر سر ما
می سوزد درآتش رسوایی ها
به شعله ی شیدایی ها دل ما
به نیمه شب ها به سوز تب ها
به همنوایی با مرغ شب
پریش و رسوا ملول و شیدا
شده نوایم یا رب یا رب
شب پریشانی را شرار پنهانی را
چون آرم به سر
بی رویت دیگر
با این حال شیدایی درد رسوایی زار و سرگردانم
همچون برگ پائیزی با این جانسوزی در دست توفانم
جان بر لب می مانم پر بسته چون زندانی ها
با مرغان می خوانم در کوی سرگردانی ها
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه