تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
آن که تو را آفرید ، این همه ناز آفرید
هم به تو و هم به خود،گفت هزار آفرین
چشم گل ار یک نظر بر تو تماشا کند
حسن خدا داده را یکسره حاشا کند
از تو نباشد روا، تو شوی آن من
از من عاشق بگیر جان من، جان من
من به هوای تو باز، زندگی می کنم
بنده ی عشقم بخوان، بندگی می کنم
از تو نباشد روا ، تو شوی آن من
از من عاشق بگیر جان من، جان من
من به هوای تو باز، زندگی می کنم
بندهی عشقم بخوان، بندگی می کنم
آن که چو من عاشق است خرده نگیرد ز یار
بر سر من نیک و بد، هر چه که خواهی بیار
از تو به من عین لطف، گر چه هلاکم کنی
سرورم آن گه که تو ، همسر خاکم کنی
آن که تو را آفرید ، این همه ناز آفرید
هم به تو و هم به خود،گفت هزار آفرین
چشم گل ار یک نظر بر تو تماشا کند
حسن خدا داده را یکسره حاشا کند
از تو نباشد روا، تو شوی آن من
از من عاشق بگیر جان من، جان من
من به هوای تو باز، زندگی می کنم
بنده ی عشقم بخوان، بندگی می کنم
از تو نباشد روا ، تو شوی آن من
از من عاشق بگیر جان من، جان من
من به هوای تو باز، زندگی می کنم
بندهی عشقم بخوان، بندگی می کنم
آن که چو من عاشق است خرده نگیرد ز یار
بر سر من نیک و بد، هر چه که خواهی بیار
از تو به من عین لطف، گر چه هلاکم کنی
سرورم آن گه که تو ، همسر خاکم کنی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
6:58
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه