تصنیف بیات اصفهان ساخته ی حمیدرضا بهنام شجاعی
بی سامانم سرگردانم در وادی غم
در این صحرا ماندم تنها یارا چه کنم
در راهت نشسته ام چون جامی شکسته ام آه از غم تو
می سوزم در آتشت کو دست نوازشت کو مرهم تو
بازآ چو جان به تن یارا
که جان من بی تو به لب رسیده
بازآ چو ماه نو جانا
که روز من بی تو به شب رسیده
روشن کن شام تار مارا
گلشن کن باغ جان را یارا
بیا که دور از تو چون ابر نوبهارم
ببین سرشک غم در چشم انتظارم
بیا فداین جان من آه
که جانی و جانان من
بی سامانم سرگردانم در وادی غم
در این صحرا ماندم تنها یارا چه کنم
در راهت نشسته ام چون جامی شکسته ام آه از غم تو
می سوزم در آتشت کو دست نوازشت کو مرهم تو
بازآ چو جان به تن یارا
که جان من بی تو به لب رسیده
بازآ چو ماه نو جانا
که روز من بی تو به شب رسیده
روشن کن شام تار مارا
گلشن کن باغ جان را یارا
بیا که دور از تو چون ابر نوبهارم
ببین سرشک غم در چشم انتظارم
بیا فداین جان من آه
که جانی و جانان من
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه