تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
ای زمین و آسمان آیینه رخسار تو
دیده مهتاب هر شب تا سحر بیدار تو
می رسی با گام های روشن از آن سوی شهر
آن زمان خورشید جان می گیرد از دیدار تو
بی تو در آتش تنهایی خود می سوزم
همه شب تا به سحر دیده به در می دوزم
ای تمام لحظه هایم، بی تو می میرد صدایم، بی صدا
در سکوت شب رهایم، با صدایت آشنایم، آشنا
من پر از پاییزم اما، عاشق بوی بهارم، ای بهار
در کویر تشنگی ها می نشینم، تا بباری گل به باغ
جان ما را از حضور سبز خود سرشار کن
خفتگان خاک را از خواب شب بیدار کن
من پر از پاییزم اما، عاشق بوی بهارم، ای بهار
در کویر تشنگی ها می نشینم، تا بباری گل به باغ
ای زمین و آسمان آیینه رخسار تو
دیده مهتاب هر شب تا سحر بیدار تو
می رسی با گام های روشن از آن سوی شهر
آن زمان خورشید جان می گیرد از دیدار تو
بی تو در آتش تنهایی خود می سوزم
همه شب تا به سحر دیده به در می دوزم
ای تمام لحظه هایم، بی تو می میرد صدایم، بی صدا
در سکوت شب رهایم، با صدایت آشنایم، آشنا
من پر از پاییزم اما، عاشق بوی بهارم، ای بهار
در کویر تشنگی ها می نشینم، تا بباری گل به باغ
جان ما را از حضور سبز خود سرشار کن
خفتگان خاک را از خواب شب بیدار کن
من پر از پاییزم اما، عاشق بوی بهارم، ای بهار
در کویر تشنگی ها می نشینم، تا بباری گل به باغ
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
3:52
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه