اثری با آهنگسازی مجید مولانیا گروه سور
نوازندگان:
نوازنده تار: مجید مولانیا
سنتور: جمشید صفرزاده
تنبک، دمام، بندیر: حمید قنبری
کمانچه و قیچک آلتو: بهزاد حسن زاده
عود: صابر سوری
کمانچه: علیرضا دریایی
دف: امین دادوری
قیچک باس: مهدی بصیرت منش
نوازندگان:
نوازنده تار: مجید مولانیا
سنتور: جمشید صفرزاده
تنبک، دمام، بندیر: حمید قنبری
کمانچه و قیچک آلتو: بهزاد حسن زاده
عود: صابر سوری
کمانچه: علیرضا دریایی
دف: امین دادوری
قیچک باس: مهدی بصیرت منش
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
6:04اي رستخيز ناگهان وي رحمت بي منتها اي آتشي افروخته در بيشه انديشهها خورشيد را حاجب تويي اوميد را واجب تويي مطلب تويي طالب تويي هم منتها هم مبتدا اي روح بخش بيبدل وي لذت علم و عمل باقي بهانهست و دغل كاين علت آمد وان دوا ما زان دغل كژبين شده با بي گنه در كين شده گه مست حورالعين شده گه مست نان و شوربا امروز خندان آمدي مفتاح زندان آمدي بر مستمندان آمدي چون بخشش و فضل خدا مولوي
-
1:11تكنوازي سنتور
-
5:34مطربا اين پرده زن كان يار ما مست آمدست وان حيات باصفاي باوفا مست آمدست گر لباس قهر پوشد چون شرر بشناسمش كو بدين شيوه بر ما بارها مست آمدست آن كسي را ميفريبي كز كمينه حرف او آب و آتش بيخود و خاك و هوا مست آمدست عشق بيچون بين كه جان را چون قدح پر ميكند روي ساقي بين كه خندان از بقا مست آمدست ميفريبم مست خود را او تبسم ميكند كاين سليم القلب را بين كز كجا مست آمدست مولوي
-
9:44در دل و جان خانه كردي عاقبت هر دو را ديوانه كردي عاقبت آمدي كاتش در اين عالم زني وانگشتي تا نكردي عاقبت اي ز عشقت عالمي ويران شده قصد اين ويرانه كردي عاقبت عشق را بيخويش بردي در حرم عقل را بيگانه كردي عاقبت مولوي
-
5:38تو جان و جهاني كريما مرا چه جان و جهان از كجا تا كجا كه جان خود چه باشد بر عاشقان جهان خود چه باشد بر اوليا تو را عالمي غير هجده هزار زهي كيميا و زهي كبريا يكي بيت ديگر بر اين قافيه بگويم بلي وام دارم تو را تو در چشم نقاش و پنهان ز چشم زهي چشم بند و زهي سيميا كه نگزارد اين وام را جز فقير كه فقرست درياي در وفا غني از بخيلي غني ماندهست فقير از سخاوت فقير از سخا تو را عالمي غير هجده هزار زهي كيميا و زهي كبريا در انبار فضل تو بس دانههاست كه آن نشكند زير هفت آسيا مولوي
-
3:27همنوازي تار و كمانچه
-
6:01ساربانا اشتران بين سر به سر قطار مست مير مست و خواجه مست و يار مست اغيار مست باغبانا رعد مطرب ابر ساقي گشت و شد باغ مست و راغ مست و غنچه مست و خار مست آسمانا چند گردي گردش عنصر ببين آب مست و باد مست و خاك مست و نار مست بخل ساقي باشد آن جا يا فساد باده ها هر دو ناهموار باشد چون رود رهوار مست شمس تبريزي به دورت هيچ كس هشيار نيست كافر و مؤمن خراب و زاهد و خمار مست مولوي
-
2:00تكنوازي عود
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه