آلبومی با اجرای تار: جلال ذوالفنون، تنبک: نیما ضرغامی، کمانچه: مهدی شیرازی، دف: افشین خلج، آواز: علیرضا ادیب
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
3:51
-
3:12
-
4:04
-
4:24بيدل و خسته در اين شهرم و دلداري نيست غم دل با كه توان گفت كه غمخواري نيست يارب اين شهر چه شهري است كه صد يوسف دل به كلافي بفروشيم و خريداري نيست شب به بالين من خسته بهغير از غم دوست ز آشنايان كهن، يار و پرستاري نيست گر هما را ندهد ره به در صومعه شيخ در خرابات مگر سايه? ديواري نيست؟ هماي شيرازي
-
2:38
-
2:56
-
4:24بيا تا گل برافشانيم و مي در ساغر اندازيم فلك را سقف بشكافيم و طرحي نو دراندازيم اگر غم لشكر انگيزد كه خون عاشقان ريزد من و ساقي به هم تازيم و بنيادش براندازيم چو در دست است رودي خوش بزن مطرب سرودي خوش كه دست افشان غزل خوانيم و پاكوبان سر اندازيم حافظ
-
3:37
-
5:09به مجنون گفت روزي سارباني چرا بيهوده در صحرا دواني اگربا ليلي ات بودي سروكار من او را ديدمش باديگري يار سرزلفش به دست ديگران است تو را بيهوده در صحرا دوان است ز حرف ساربان مجنون فغان كرد جوابش اين رباعي را بيان كرد درخت بي ثمر هر كس نشاند دواي درد مجنون را بداند ميان عاشق و معشوق رمزي است چه داند آنكه اشتر مي چراند نظامي
-
3:09شبي ياد دارم كه چشمم نخفت شنيدم كه پروانه با شمع گفت كه من عاشقم گر بسوزم رواست تو را گريه و سوز باري چراست؟ سعدي ز من عاشقي بايد آموختن كه هرگز نمي نالم از سوختن به روز من و حال من كس مباد كه يارم رود پيش چشمم به باد سلمان ساوجي
-
2:56روزي ز پي گلاب ميگرديدم پژمرده عذار گل در آتش ديدم گفتم كه چه كردهاي كه ميسوزندت گفتا كه بسي در اين چمن خنديدم ابوسعيد ابوالخير
-
2:18
-
3:39
-
2:27
-
3:26آهنگساز: مجيد وفادار شاعر: تورج نگهبان من شمعم شمع شبانه در عالم گشته فسانه همه جا خود را مي سوزم كه شب ياران افروزم مي سوزم تا به سحرگه، از رازم كس نشد آگه خوش و بي پروا مي سوزم كه ز سر تا پا مي سوزم نه وفاداري، نه وفاخواهي، كه به قلب من، ببرد راهي چون جان من افروزد من و شب پروانه، من و دل ديوانه به اشك و آتش خرسند تو حال من كي داني كه خود نباشي چون من به عشق رويي پابند من در راه محبّت سر از پا نشناسم از، آتش نكنم پروا از، آتش نكنم پروا يك امشب من مي سوزم تا كه شود فردا دل من، ز وفا مي سوزد كه وفا به شما آموزد در اين دنيا
-
1:50
-
7:30آهنگساز: اسماعيل مهرتاش شاعر: حافظ در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ سرود زهره به رقص آورد مسيحا را حافظ پند عاشقان بشنو و از در طرب بازآ كاين همه نميارزد شغل عالم فاني زاهد پشيمان را ذوق باده خواهد كشت عاقلا مكن كاري كآورد پشيماني حافظ نكته?اي دلكش بگويم خال آن مه رو ببين عقل و جان را بسته زنجير آن گيسو ببين عيب دل كردم كه وحشي وضع و هرجايي مباش گفت چشم شيرگير و غنج آن آهو ببين باغبان حرامت باد زين چمن چو من رفتن گر به جاي من سروي غير دوست بنشاني جمع كن به احساني حافظ پريشان را اي شكنج گيسويت مجمع پريشاني حافظ
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه