آلبومی با آهنگسازی پیروز ارجمند با صدای مجید حسین خانی و اشعاری از حامد حسین خانی
نوازندگان:
ویولن: علی جعفری پویان، میثم مروستی
ویولا: سهراب برهمندی
ویلنسل: کریم قربانی
کنترباس: علیرضا خورشید فر
ابوا: فرشید حفظی فر
سه تار: هومن مهدویان
تار: شقایق بختیاری خو
کمانچه: علی رضا دریایی
سنتور: پویا سرابی با سنتور
تمبک و دف: کورش بزرگ پور
پیانو: غلامرضا صادقی
نی: پیروزارجمند
نوازندگان:
ویولن: علی جعفری پویان، میثم مروستی
ویولا: سهراب برهمندی
ویلنسل: کریم قربانی
کنترباس: علیرضا خورشید فر
ابوا: فرشید حفظی فر
سه تار: هومن مهدویان
تار: شقایق بختیاری خو
کمانچه: علی رضا دریایی
سنتور: پویا سرابی با سنتور
تمبک و دف: کورش بزرگ پور
پیانو: غلامرضا صادقی
نی: پیروزارجمند
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:20اي شفق در خون تو پارو زده آسمان بر خاك تو زانو زده از خليجت پارسايان در خروش با دماوندت خزر پهلو زده سرزمين مهرباني خاكيان آسماني سر زده از خاك تو لاله هاي جاوداني جاودان ايران من خانه ايمان من كوچه ها را با شهيدانت چراغان ديده اي گنبد خورشيد را آيينه بندان ديده اي اي وطن آهنگ تو پرچم فرهنگ تو در غزل زلف چليپا مي شود در چمن شوق تماشا مي شود سرو هايت سرو باد و بلبلان ات نغمه خوان اي اهورا سرزمين اي چشمه نوش ارغوان آه اگر محراب تو جاي اهريمن شود داد اگر بيدادگر برق اين خرمن شود آن زمان با هم سراندازي كنيم با سر و جان خانه پردازي كنيم
-
4:22قطره خون ات كه روي خاك ريخت نور در پيمانه افلاك ريخت اي شهيد اي شاهد آيينه ها روشنايي را شهادت مي دهي اي رشيد اي آسمان سينه ها خاك را رنگ رشادت مي دهي قطره خون تو دريا و اقيانوس بود قطره اشك تو شب ها رودي از فانوس بود ماه در پيشاني ات با طلوع سجده ها مانوس بود آتش رقص تو در خاكستر ققنوس بود هشت فصل از سرزمينم با تو دريايي شده تا قيامت قامت دريا تماشايي شده اولين فصل ات ملاقات خداست اين سكوت صبح سرشار از صداست تشنگان عشق را حضرت معشوق تنها خون بهاست
-
4:17عطش رد شد از مرز لبخندشان شب شعله و صبح پيوندشان صدا شان طنين دماوند بود و دريايي از نور اروندشان هم آنان كه شب ها به كارون زدند خروشيدند از خويش بيرون زدند به لب ذكر هو در صبوح آفتاب به انبوه ظلمت شبيخون زدند هم آنان كه لبخندشان لاله بود نيستان شان ني به ني ناله بود شب حمله و سجده بر دشت مين همان يك شب آن راه صد ساله بود دعا بود و باران خمپاره ها گذشتم چون رود از خاره ها به دريا رسيدند و فاني شدند و ما مانده ايم و غزل واره ها كنون خواب در ديده دشمن است كه خون شرف در رگ ميهن است همه چلچراغ است در كوچه ها چنينا كه چشم وطن روشن است
-
4:28اي سواران كه از خود رهاييد امتداد صف نينواييد اي كه نام آورانيد و گم نام با غريبانگي آشناييد دست هاي شما در بيابان بوي باغ اقاقي گرفته در زميني كه باران سرخ اش عطر دستان ساقي گرفته زخم لب هايتان تا هميشه آب را در دل شط رها كرد چشمه آن گلوي شكفته دشنه تشنه را مبتلا كرد ياد آن كاروان در شب زخم تا سحر با شما همسفر بود اي كه در برق چشمان تان باز خيمه گاه خدا شعله ور بود اين فرات است يا بغض كارون كوه از اين ماجرا جابجا شد ني شكفت از جدايي جدايي تا نيستان تان نينوا شد
-
5:30نوبت ماست رهسپارانيم جاري زخم جويبارانيم از تماشاي نور جا مانديم مانده بر خاك و شرمسارانيم آسمان را ز ياد خود برديم در زمين خيل سوگوارانيم دل به پاييز بسته ايم و ما غافل از بوي نوبهارانيم يادمان رفته اي كويري آب ما سر آغاز فصل بارانيم دل به خاك و ولا خوش كرديم ما پياده پي سوارانيم عهد ما و قرارمان گم شد گرچه امروز بي قرارانيم سرو هاي شهيد مي گويند ما بلنداي روزگارانيم سربلنديم و كوهسارانيم سر به زيريم و آبشارانيم
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه