شاهنامه خوانی و همراهی موسیقی مقامی تنبور در بزرگداشت حکیم فردوسی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:44چو ضحاك شد بر جهان شهريار بر او ساليان انجمن شد هزار نهان گشت كردار فرزانگان پراكنده شد كام ديوانگان هنر خوار شد جادويي ارجمند نهان راستي آشكارا گزند شده بر بدي دست ديوان دراز به نيكي نرفتي سخن جز به راز
-
5:30چو ضحاك شد بر جهان شهريار بر او ساليان انجمن شد هزار نهان گشت كردار فرزانگان پراكنده شد كام ديوانگان هنر خوار شد جادويي ارجمند نهان راستي آشكارا گزند شده بر بدي دست ديوان دراز به نيكي نرفتي سخن جز به راز دو مار سيه از دو كتفش برست غمي گشت و از هر سويي چاره جست چنان بد كه هر شب دو مرد جوان چه كهتر چه از تخمه پهلوان بكشتي و مغزش بپرداختي مرآن اژدها را خورش ساختي
-
3:14برآمد بر اين روزگار دراز كشيد اژدهافش به تنگي فراز خجسته فريدون ز مادر بزاد جهان را يكي ديگر آمد نهاد بباليد بر سان سرو سهي همي تافت زو فر شاهنشهي جهانجوي با فر جمشيد بود به كردار تابنده خورشيد بود
-
1:30
-
6:45زمين كرده ضحاك پر گفتگوي به گرد جهان در همين جستجوي نشان فريدون به گرد جهان همي باز جست آشكار و نهان فريدون كه بودش پدر آبتين شده تنگ بر آبتين بر زمين چو بگذشت بر آفريدون دو هشت ز البرز كوه اندر آمد به دشت بر مادر آمد پژوهيد و گفت كه بگشاي بر من نهان از نهفت فرانك بدو گفت كاي نامجوي بگويم تو را هرچه گفتي بگوي تو بشناس كز مرز ايران زمين يكي مرد بد نام او آبتين ز تخم كيان بود و بيدار بود خردمند و گرد و بي آزار بود سر بابت از مغز پرداختند مرآن اژدها را خورش ساختند فريدون چو بشنيد بگشاد گوش ز گفتار مادر برآمد به جوش بپويم به فرمان يزدان پاك برآرم ز ايوان ضحاك خاك
-
4:32چنان بد كه يك روز بر تخت عاج نهاده به سر بر ز پيروز تاج ز هر كشوري مهتر انرا بخواست كه در پادشاهي كند پشت راست بر آن محضر اژدها ناگزير گواهي نوشتند برنا و پير همانگه يكايك ز درگاه شاه برآمد خروشيدن دادخواه خروشيد و زد دست بر سر ز شاه كه شاها منم كاوه دادخواه
-
2:57همي خروشيد و فرياد خواند جهان را سراسر سوي داد خواند چو كاوه برون شد ز درگاه شاه برو انجمن گشت بازارگاه از آن چرم كاهنگران پشت پاي بپوشند هنگام زخم دراي همان كاوه آن بر سر نيزه كرد همانگه ز بازار برخاست كرد
-
1:51
-
2:57سپاه انجمن شد به درگاه اوي به ابر اندر آمد سرگاه اوي برافراشته كاوياني درفش همايون همان خسرواني درفش گران گر ز برداشت از پيش زين تو گفتي همي بر نورد زمين به اسب اندر آمد به كاخ بزرگ جهان ناسپرده جوان سترگ سرانشان به گرز گران كرد پست نشست از بر گاه جادو پرست
-
4:12خروشي برآمد از آتشكده كه بر تخت اگر شاه باشد دده همه پير و برناش فرمان بريم يكايك ز گفتار او نگذريم نخواهيم برگاه ضحاك را مرآن اژدها دوش ناپاك را ببردند ضحاك را بسته خوار به پشت هيوني برافكنده زار
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه