موسیقی دستگاهی
نوازندگان :
سینا جهان آبادی(کمانچه)
پاشا هنجنی(نی)
داوود ورزیده(نی)
سورنا صفاتی (سنتور)
مریم خدابخش(عود)
مهرداد میرزاپور(عود)
حسین رضایی نیا(دف و بندیر)
پدرام بلوچی(تنبک)
پژهام اخواص(تنبک)
آزاد میرزاپور (تار، سه تار و بم تار)
نوازندگان :
سینا جهان آبادی(کمانچه)
پاشا هنجنی(نی)
داوود ورزیده(نی)
سورنا صفاتی (سنتور)
مریم خدابخش(عود)
مهرداد میرزاپور(عود)
حسین رضایی نیا(دف و بندیر)
پدرام بلوچی(تنبک)
پژهام اخواص(تنبک)
آزاد میرزاپور (تار، سه تار و بم تار)
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
7:04صبحدم مرغ چمن با گل نوخواسته گفت ناز كم كن كه در اين باغ بسي چون تو شكفت گل بخنديد كه از راست نرنجيم ولي هيچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت گر طمع داري از آن جام مرصع مي لعل اي بسا در كه به نوك مژهات بايد سفت در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا زلف سنبل به نسيم سحري ميآشفت گفتم اي مسند جم جام جهان بينت كو گفت افسوس كه آن دولت بيدار بخفت
-
9:19چه مستي است كه ندانم كه رو به ما آورد كه بود ساقي و اين باده از كجا آورد تو نيز باده به چنگ آر و راه صحرا گير كه مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد دلا چو غنچه شكايت ز كار بسته مكن كه باد صبح نسيم گره گشا آورد علاج ضعف دل ما كرشمه ساقيست برآر سر كه طبيب آمد و دوا آورد
-
5:26سنگ شكاف ميكند در هوس لقاي تو جان پر و بال ميزند در طرب هواي تو آتش آب ميشود عقل خراب مي شود دشمن خواب ميشود ديده من براي تو بند مكن رونده را گريه مكن تو خنده را جور مكن كه بنده را نيست كسي به جاي تو باده چو جوش ميكند كيست كه نوش ميكند چنگ خروش ميكند در صفت و ثناي تو عشق درآمد از درم دست نهاد بر سرم ديد مرا كه بيتوام گفت مرا كه واي تو
-
5:11اين چنين صورت گر از آب و گلست چون بمعني بنگري جان و دلست تا برفت از چشم من بيرون نرفت زانكه برآن روانش منزلست خاطرم با يار ودل با كاروان ديده بر راه و نظر بر محملست دل كجا آرام گيرد در برم چون مرا آرام دل مستعجلست ميروم افتان و خيزان در پيش گر چه ز آب ديده پايم درگلست من ميان موج بي پايان غريق آنكه عيبم ميكند برساحلست دوستان گويند خواجو صبر كن چون كنم كز جان صبوري مشكلست
-
2:51
-
6:45وان نفسي كه با خودي يار چو خار آيدت وان نفسي كه بيخودي يار چه كار آيدت آن نفسي كه باخودي همچو خزان فسردهاي وان نفسي كه بيخودي دي چو بهار آيدت جمله بيقراريت از طلب قرارست طالب بيقرار شو تا كه قرار آيدت عاشق جور يار شو عاشق مهر يار ني تا كه نگار نازگر عاشق زار آيدت جمله بيمراديت از طلب مراد تست ور نه همه مرادها همچو نثار آيدت
-
5:42تا تو حريف من شدي اي مه دلستان من همچو چراغ ميجهد نور دل از دهان من ذره به ذره چون گهر از كف آفتاب تو دل شده است سر به سر آب و گل گران من پيشتر آ دمي بنه آن بر و سينه بر برم گر چه كه در يگانگي جان تو است جان من تاج من است دست تو چون بنهيش بر سرم طره توست چون كمر بسته بر اين ميان من
-
4:58برگذري درنگري چز دل خوبان نبري سرمكش اي دل از او هر چه كني جان نبري تا نشوي خاك درش در نگشايد به رضا تا نكشي خار غمش گل ز گلستان نبري اي كشش عشق خدا ميننشيند كرمت دست نداري ز كهان تا دل از ايشان نبري خاك كه خاكي نهلد سوسن و نسرين نشود تا نكني دلق كهن خلعت سلطان نبري هيچ مگو اي لب من تا دل من باز شود ز آنك تو تا سنگ دلي لعل بدخشان نبري
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه