تصنیف ارکسترال شور ، 1384
نیازی اگر در جهان بـودم از خـدا تو هستی
به پیش خدا نام هر که برم با دعا تو هستی
ندیدم اگر ای خدای جهان
وفـا زکسی بـا دلم تـو بـمـان
کـه دلـنـوازی
ز روز ازل قسمتم شـدهای
که نقـش مرا روی فرش زمین
چنـیـن بسازی
ز بس که شده دلها جدا ز خدا
نمانـده امیـدی به دست دعـا
کجا به که گویم که پنجه غم
شکسته به سیـنـه صدای مرا
کسی نبینـد در این دو منـزل
از این جماعت دو یـار یکـدل
کجا به کجا
ز بس که شده دلها جدا ز خدا
نمانـده امیـدی به دست دعـا
نیازی اگر در جهان بـودم از خـدا تو هستی
به پیش خدا نام هر که برم با دعا تو هستی
ندیدم اگر ای خدای جهان
وفـا زکسی بـا دلم تـو بـمـان
کـه دلـنـوازی
ز روز ازل قسمتم شـدهای
که نقـش مرا روی فرش زمین
چنـیـن بسازی
ز بس که شده دلها جدا ز خدا
نمانـده امیـدی به دست دعـا
کجا به که گویم که پنجه غم
شکسته به سیـنـه صدای مرا
کسی نبینـد در این دو منـزل
از این جماعت دو یـار یکـدل
کجا به کجا
ز بس که شده دلها جدا ز خدا
نمانـده امیـدی به دست دعـا
کاربر مهمان