چند تصنیف
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:08اي دل ديوانه دل من ، لبريز بهانه دل من در خلوت خانه دل من ، از تنهايي گريه مكن از تنهايي گريه مكن ، از تنهايي گريه مكن از تيرگي زندگي ام ، چون سرشار از خستگي ام از عادت دلبستگي ام ، از تنهايي گريه مكن از تنهايي گريه مكن ، از تنهايي گريه مكن مي آيد آن رفته? من با آغوشي همچو وطن حرف از سرگرداني نزن ، از تنهايي گريه مكن از تنهايي گريه مكن ، از تنهايي گريه مكن بايد دلگيرم نكني ، از دنيا سيرم نكني چون گريه زنجيرغم است ، بنده? زنجيرم نكني دريا بودم واره شدم ، بي تو چون بيراهه شدم سايه? من تصوير تو شد ، چون قلبم درگير تو شد چون قلبم درگير تو شد مي جوشد آن چشمه? مهتاب در خلوت خود اي دل بي تاب آرام باش آهسته بخواب ، از تنهايي گريه مكن از تنهايي گريه مكن ، از تنهايي گريه مكن
-
3:56آغاز راهم چون به عشق تو رقم خورد با من بمان تا انتها مرا رها مكن در اين سياهي اي خدا مرا رها مكن اي آشنا بي آشنا مرا رها مكن با اين هوا عمري نفس كشيدم اي خدا ميميرم اينجا بي هوا مرا رها مكن چون كشتي شكسته اي كه غرق مي شود به حال خويش ناخدا مرا رها مكن چو رود جاريم مگر تو مقصدم شوي به دست هاي ناكجا مرا رها مكن مرا رها مكن چون برگ زرد كوچكي به زير پاي بادها مرا رها مكن
-
4:13احساس مي كنم تورا هر لحظه با روح و تنم زيباست هر لحظه به تو انديشيدن اي وطنم انديشيدين به تو زيباست اي وطنم انديشيدين به تو زيباست زيباست انديشيدين به تو زيباست اي وطنم دست نوازشگر تو همچو نسيم سحرت گويد خبر با دل من از جلوه هاي دگرت انديشيدين به تو زيباست اي وطنم انديشيدين به تو زيباست اي وطنم هر پنجره ديده توست شهري را چون مي نگردم لبريز از اين زندگي و شور و عشق تو به سرم انديشيدين به تو زيباست اي وطنم سرشار از آغوش توام تنها محبوب من تويي زيبا ترين احساس در قلب محجوب من تويي من ميمانم كنار تو بمان كنار من وطن كه دل سپرده ام به تو اي عشق زيباي كهن انديشيدين به تو زيباست اي وطنم انديشيدين به تو زيباست اي وطنم
-
4:46اي اتش در خانه افتاده سوداي درد پيمانه افتاده از تو سرا پا سوختم اي عشق اي در سرم دزدانه افتاده اي اتش در خانه افتاده سوداي درد پيمانه افتاده از تو سرا پا سوختم اي عشق اي در سرم دزدانه افتاده از چه دلش اينگونه ويرانه س پا كه بر ويرانه افتاده دل بسته بر سيماي آتش چوب شوق تو در پروانه افتاده مهر كدام آيينه در خلوت بر چهره ديوانه افتاده تصوير گيسوي تو چون آتش بر هستي پيمانه افتاده چو ني در آتش سوختي اي دل رخ از چه برد از روخ اي دل از چه دلش اينگونه ويرانه س پا كه بر ويرانه افتاده دل بسته بر سيماي آتش چوب شوق تو در پروانه افتاده مهر كدام آيينه در خلوت بر چهره ديوانه افتاده تصوير گيسوي تو چون آتش بر هستي پيمانه افتاده
-
4:06بي كلام
کاربر مهمان