تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی در وصف شهر دزفول
صبحم در آشیانهی خورشید
موجم در آستانهی دریا
من رود بیتوقف عشقم
در شهر امن، شهر مدارا
پیداست رنگ زندگی گرم
از پردهها و پنجرههایش
نجوای کوچههای نجیبش
غوغای صحن سبز قبایش
بر شانهی بلند و صبورش
آوار مرگ در شب مجهول
آواز خوان رود مقدس
معمار خون و خاطره، دزفول
میبینمش به صورت خورشید
میبویمش به نمنم باران
در گیسوی رها شدهی رود
در سایهی زلال درختان
پناه جان بیقرار من باش
امید روز و روزگار من باش
در این جهان سرد و خستهی دزفول
تو باغ من تو نوبهار من باش
آه ای چراغدار خردمند
در سایهی کُنار قدیمی
ای شهر سالخوردهی خوشبخت
با لالههای گرم و صمیمی
همزاد این فلات کهنسال
دیوار امن خانهام ایران
راز بزرگ زندگی و عشق
شهر شریف، شهر شهیدان
ای شهر استقامت و فریاد
آیینهی شکوه تو خرداد
میتابد آفتاب حقیقت
بر خانههای روشن و آباد
صبحم در آشیانهی خورشید
موجم در آستانهی دریا
من رود بیتوقف عشقم
در شهر امن، شهر مدارا
پیداست رنگ زندگی گرم
از پردهها و پنجرههایش
نجوای کوچههای نجیبش
غوغای صحن سبز قبایش
بر شانهی بلند و صبورش
آوار مرگ در شب مجهول
آواز خوان رود مقدس
معمار خون و خاطره، دزفول
میبینمش به صورت خورشید
میبویمش به نمنم باران
در گیسوی رها شدهی رود
در سایهی زلال درختان
پناه جان بیقرار من باش
امید روز و روزگار من باش
در این جهان سرد و خستهی دزفول
تو باغ من تو نوبهار من باش
آه ای چراغدار خردمند
در سایهی کُنار قدیمی
ای شهر سالخوردهی خوشبخت
با لالههای گرم و صمیمی
همزاد این فلات کهنسال
دیوار امن خانهام ایران
راز بزرگ زندگی و عشق
شهر شریف، شهر شهیدان
ای شهر استقامت و فریاد
آیینهی شکوه تو خرداد
میتابد آفتاب حقیقت
بر خانههای روشن و آباد
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه