موسیقی دستگاهی با اجرای گروه سرو آزاد، 1393
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
3:58
-
7:03از تهي سرشار جويبار لحظهها جاري ست چون سبوي تشنه كاندر خواب بيند آب، واندر آب بيند سنگ دوستان و دشمنان را ميشناسم من زندگي را دوست ميدارم مرگ را دشمن واي، اما با كه بايد گفت اين من دوستي دارم كه به دشمن خواهم از او التجا بردن جويبار لحظه ها جاري
-
3:54
-
4:29ديدار يار غايب داني چه ذوق دارد ابري كه در بيابان بر تشنهاي ببارد اي بوي آشنايي دانستم از كجايي پيغام وصل جانان پيوند روح دارد سوداي عشق پختن عقلم نميپسندد فرمان عقل بردن عشقم نميگذارد زهرم چو نوشدارو از دست يار شيرين بر دل خوشست نوشم بي او نميگوارد پايي كه برنيارد روزي به سنگ عشقي گوييم جان ندارد يا دل نميسپارد
-
5:13خداوندا بفرياد دلم رس تو يار بيكسان مو مانده بيكس همه گويند طاهر كس نداره خدا يار مو چه حاجت كس غريبي سخت مرا دلگير داره فلك بر گردنم زنجير داره فلك از گردنم زنجير بردار كه غربت خاك عالم گير داره غم و درد مو از عطار واپرس درازي شب از بيمار واپرس خلايق هر يكي صد بار پرسند تو كه جان و دلي يكبار واپرس
کاربر مهمان