تصنیف ماهور
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
که در این دامگه حادثه چون افتادم
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک
ور نه این سیل دمادم ببرد بنیادم
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
که در این دامگه حادثه چون افتادم
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک
ور نه این سیل دمادم ببرد بنیادم
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه