تصنیف ارکسترال ماهور ساخته محمدجواد ضرابیان، 1396
دگر چه با تو گویم که هر چه بود گفتم
نه بیم نام کردم نه عشق را نهفتم
در این زلال روشن ندیده رخ گذشتی
چو غنچه دیده بستی چو گل اگر شکفتم
رها مکن به خاکم که چلچراغ تاکم
بساز تکیه گاهی ز پای تا نیفتم
چگونه و چه گویم ز روز و روزگارم
شب آمد و نشستم سحر شد و نخفتم
کبود بینهایت شکفته در نگاهم
گسسته و رمیده ز آشیان و جفتم
رها مکن به خاکم که چلچراغ تاکم
بساز تکیه گاهی ز پای تا نیفتم
دگر چه با تو گویم که هر چه بود گفتم
نه بیم نام کردم نه عشق را نهفتم
در این زلال روشن ندیده رخ گذشتی
چو غنچه دیده بستی چو گل اگر شکفتم
رها مکن به خاکم که چلچراغ تاکم
بساز تکیه گاهی ز پای تا نیفتم
چگونه و چه گویم ز روز و روزگارم
شب آمد و نشستم سحر شد و نخفتم
کبود بینهایت شکفته در نگاهم
گسسته و رمیده ز آشیان و جفتم
رها مکن به خاکم که چلچراغ تاکم
بساز تکیه گاهی ز پای تا نیفتم
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه