تصنیف ارکسترال در بیات اصفهان
دل بردی از من بر من نظر کن
در خوابم ای یار یک دم گذر کن
ناز نگاهت شور است و امید
دل را به نازت زیر و زبر کن
گفتم ز عشقت دل دادم از دست
گفتی مبادا گفتی حذر کن
تا گفتم این دل دیوانه ی توست
رفتی حالا بی ما سفر کن
بشکن پرم را بی تو چه سود است
این مرغ جان را بی بال و پر کن
بشکن سبو را بی باده مستم
زین جرم مستی عالم خرب کن
دل بردی از من بر من نظر کن
در خوابم ای یار یک دم گذر کن
ناز نگاهت شور است و امید
دل را به نازت زیر و زبر کن
گفتم ز عشقت دل دادم از دست
گفتی مبادا گفتی حذر کن
تا گفتم این دل دیوانه ی توست
رفتی حالا بی ما سفر کن
بشکن پرم را بی تو چه سود است
این مرغ جان را بی بال و پر کن
بشکن سبو را بی باده مستم
زین جرم مستی عالم خرب کن
کاربر مهمان